-
ضـرب آهنـگِ قدمهـا در پیـاده رو
سهشنبه 31 مرداد 1396 11:25
به نام خدا موسیقی، شـرحِ دقایق است و بدون او، نبض ها متوقف می شوند.. . در آن هنگام که موسیقی دانی می میرد، نُتی بر آسمان ها اضافه خواهد شد.. . فرشتگانی چنگ بر دست، بر گـورِ وی حاضر می شوند و برای همیشه خواهند نواخت .. و این سزای کسانیست که نغمه های نشنیده را با مهارت خویش، صید نموده سیقل می کنند و بر خطوط حامل چنان می...
-
محقّـرترین حـس محبـوسم
چهارشنبه 18 مرداد 1396 17:59
به نام خدا عشق را سامانی نیست، مگر آنکه سودایی دگر در سر نباشد و اگر بود همچو میهمان روز سوم، این پا و آن پا خواهد نمود.. سَر و سامانِ جان است و جان، از دولتیِ سر دوست ز هفت دولت آزاد می باید داشت.. محقّر ترین حس محبوس دنیا در صندوقچۀ آهنین سوداگرانِ مَست، دست به دست و ژولیده حال. .. آوارگی، وَصفِ حال مطلوبی نیست آن...
-
درود بـر حیـوانـات
شنبه 7 مرداد 1396 18:37
به نام خدا دزموند موریس می گوید " آندسته از رفتارها و تمایلات نفسانی که در مقابل ارزشهای انسانی قرار می گیرد، ریشه در دنیای حیوانی ما دارد". (کتاب میمون برهنه، دانشگاه بیرمنگام) انسان هنوز چیزهایی را از دورۀ اولِ سیر تکامل خود (عصر توحش) یدک می کشد.. . عصری که انسان در آن، هنوز شکار را اولین و آخرین راه برای...
-
عیب جویی، به چالاکـی چنگـال و تیـز چشـمی عُقـاب
چهارشنبه 14 تیر 1396 16:13
به نام خدا چشمانِ عیب یاب و البته حُسن یاب، تعبیر زیباییست.. . و چه بهتر که در برآیندی نیکو، در واژۀ "حقیقت یاب" به اتّفاق نظر برسیم.. دوستی داشتم که نام فامیلی او " نیک بین" بود و بواسطه همین نام فامیلیِ او، بارها به فکر فرو رفته بودم که چه خوب است اگر تمامی ما را نیز بدین نام آواز دهند و اتفاقاً...
-
آموزشگــاهِ بهشــت.. .
شنبه 10 تیر 1396 14:52
به نام خدا عده ای را در نظر آورید که صرف نظر از هدفی که دنبال می کنند، نسبت به اثبات پرهیزگاری و معنویّت خویش بر سایرین اصرار زیادی دارند و روشهایی در همین باب را نیز به شما پیشنهاد می نمایند.. جهان از دیدگاه این جماعت، به آموزشگاه بهشت می ماند و می پندارند گذرگاه باریکِ انسانیت تا نهایت و کمال وی ، در گرو سبک هدایت و...
-
بر فراز و نَشیبِ کـوه زندگی، همراه با (مـُرادعلــی مُـرادی)
یکشنبه 4 تیر 1396 15:25
بنـام خـدا تنها سیزده سال داشت، اما نماز اول وقتَش هیچگاه ترک نمی گشت؛ فرزند خلف یکی از طاقه فروشان مُنصف در بازارچۀ مدرّس، چند کوچه مانده به حرم رضا (ع). پدربزرگِ مادری او یکی از خادمین پاکباختۀ حرم و سرجمع که بنگری، بسیار مومن بودند این خانوادۀ کوچک.. . او بود و تنها خواهر کوچکش.. پدر و مادری به گرد آندو و همه در...
-
مـــا پیــر نمی شــویم
دوشنبه 22 خرداد 1396 11:58
به نام خدا به خیالش رسیده بود که می تواند مرا درنوردد، سَرِ پیچِ از پا افتادگی و رنجوری، کُهنسالی شاید.. امّا نه، بر این پوشش چروکیده و کوتاه، کوتاه نخواهم آمد که هنوز هم قامَتی بلندم و بلند پروازی را با من مثال می زنند.. . هنوز پلّکان وجودم جای پای فرزندان را طلب می کند.. هنوز چشمان خسته ام مناظر شاداب را وجب می...
-
رویای کرایه ای (2) - رّد پایی تازه
پنجشنبه 18 خرداد 1396 13:01
به نام خدا (برای مشاهدۀ قسمت اول این مطلب، بر روی لینک زیر کلیک نمایید) ((من سوار بر ارابۀ تصّور، به دروازه های سرزمینت رسیده ام با سپری شکسته. تو به این شوالیه گمنام و مغموم، معنا می بخشی، هویتی که پدران را بدان افتخار بیشمار است)) ... جمله ای که کامل و بی کم و کاست ادا شد، درست مثل همان شبها.. پس از گذشت چندین سال،...
-
در فراسوی گندمزار
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 14:33
به نام خدا می ترسَم..، می ترسم تو را نیز همچو ذوق نقاشی از دست بدهم.. . پس تا دست گرم است.. می نویسم برای دست گرمی، برای طول عُمرِ قلم..، و چه بهتر از این که اینبار از شهر کوچکی بگویم که اجدادم در آن خفته اند.. سرزمین روشنی که خاطرَش همواره در نظرم گرامیست و تصویری که از آن در ذهن می دارم، هیچگاه دستخوش تغییر نشده...
-
آن معلّم تنها، که نمی شناختمَش
سهشنبه 12 بهمن 1395 19:53
به نام خدا انگاری سی سال پیش بود.. آره، زمانی که تنها شش سال بیشتر نداشتم.. . بکمک خواهرم، یکی از همون نقاشی هایی که توش خونه، کوه، خورشید و رودخونۀ جاری داشت رو نقاشی کرده بودم تا بفرستیمش برای بخش نقاشی های تلوزیون.. و همین کارو هم انجام داده بودیم.. . یادمه از میون تموم مجری های برنامه کودک، علاقۀ خاصی به خانم...
-
خاطـراتِ مِــه انـدود
پنجشنبه 9 دی 1395 11:57
به نام خدا پرونده ای که همواره باز است و تا زمانی که عواملی همچو بیماری، فرسودگی و کهولت بر آن اثر نگذارد مثل ساعتی دقیق و منظم، در حال کار است. حافظه؛ عاملی که به جهت انباشتِ اندوخته های تجربی در وجود هر یک از ما تعبیه شده است. اصلی ترین عامل سفرهای ناخواسته ای که گاه و بی گاه به گذشته ها داشته ایم.. و گاهی از اوقات...
-
شَهــر کاغــذی
چهارشنبه 17 آذر 1395 12:05
به نام خدا برای او که بعد از رفتنَش، جهان من کاغذیست.. . از میان مِـه می آمـد.. . واضِـح تر شده بود. دامانش را می شناختم، جاذبۀ دستانش را؛ طرحِ آن لبخند که بر صورت همیشه متبسّمش حکاکی شده بود را.. . بر سر طاقچه، مجسمۀ پرنده ای را بخاطر می آورم.. کوچک بود و سبز رنگ.. و صدایی آشِنا که عجیب آرامش بخش بود و دعوت کننده. هر...
-
انیـسِ آسمــان، یا انسـان؟
چهارشنبه 3 آذر 1395 14:31
به نام خدا خدایا بیا تا باهم چند قدمی راه برویم.. بگذار کمی پاهایت در این راه باز شود به رَسـمِ ما.. . در راه از ریحانه های بهشتیِ تو برایت خواهم گفت.. آنها که لابلای پری از قـو می پروری و با هزارها چراغ اُمیدی که در دلهایشان روشن می سازی، روانۀ فرودستشان می سازی.. . همان ها که چشم و چراغ محفلند از برایَت.. و ما نیز...
-
سمفونی شخصی
شنبه 29 آبان 1395 11:59
به نام خدا هفت سال پیش بود، یه همچین روزهایی منزل خواهرم در مالزی.. من در حالی که PSP در دست داشتم در برابر این منظره بی نظیر، مشغول نواختن ترانۀ Oblivion (فراموشی) در DJ.Max portable شده بودم که اساساً یه بازی کره ای بود.. . دو سه روز پیش از اون، وقتی داشتم رم پی اس پی رو در یکی از فروشگاههای مرکزِ تایم اسکوِر پر می...
-
مــــوزۀ خالـــــی
یکشنبه 23 آبان 1395 14:27
بنام خدا قابهای بسته، قالبهای گرفته، مرمّت هایِ به ثمر رسیده و همه تصاویرِ به ظُهور انجامیده.. . چه دشوار است کار مُتصدّیانِ امور موزه مغزیِ مَن.. . هر روز و همه روزه می گشایند آن نهان خانۀ اسرار را.. به گلدانهایَش آب را یاری می کنند، آبیاری شایــد.. . نغمه های شیشه ای اش را تنظیف و سرسرای رویاهای سوخته را آذین می...
-
سـوگنـــــــــد نامــه
چهارشنبه 5 آبان 1395 18:56
به نام خدا قسم به حدّ و حدود و مختصات تو در بدنم، به جایگاه غَم در ادعیه های سحرم به روشنایی روز و پیچشِ نَسیم بر شاخــه، به احتکار رایحۀ خوش در بسته بندیِ نـافه به نافله های نَخوانده و خطوط مَعوجِ من، به راه راستِ نَپیموده و قدوم کجِ من به عطَشهای فروبردۀ مردم خوابزَده، به تپشهای رو به خموشیِ صفوفِ شتابزده به اندوخته...
-
توپِ سبـز ما، از دیدگاه همسایگــان.. .
یکشنبه 25 مهر 1395 11:35
به نام خدا بیاین دُعا کنیم تا دنیا دنیاس، بیگانگانِ فضایی هرگز وجود نداشته باشن.. .! نه به خاطر اینکه وجودشون ممکنه تهدیدی باشه برای زیستگاه امنمون، یا اینکه چقدر ممکنه در برهم زدن روال عادی زندگیِ خوشگلمون، موثر واقع شَن!.. بیشتر به این خاطِر، که اگه زمانی قرار باشه در قالبِ دوست یا دشمن، سَمتِمون بیان، چقدر ممکنه از...
-
زُلـفِ مَـــوّاجِ تــو..
چهارشنبه 24 شهریور 1395 15:06
به نام خدا گُمگشته ی اُفت و خیزِ دریای مَوّاجِ زُلف تو..، چهاردهمین سالِ آوارگی نَمناکِ خود را شانه می زَنم.. . و امید دارم که روزی، و دَر جایی از این بَحرِ طَویل، پیدایَت کنم .. آنگاه به بانگی که بی شَک زاییده ی دِل تَنگیست، بیدارَت خواهم نمود.. و تو از خواب هایی که می دیده ام و هَر مَرتبه موفّق می شُدی تا به تَرفندی...
-
نا برابری
یکشنبه 14 شهریور 1395 19:41
در این باب نَخواهــم نوشت، دریایِ نابرابَری را آنقـــدَر فــــراخ و بی ساحِــل می بینم، که گفتگـوها را بی حاصِـل.. . قَعرِ این دریا پُر است از سنگهای نِفرَتی که قبل از من، بارها بر آن روانه شده و هیچگاه این برخوردها به مـوج نیانجامید. تا دُنیا، هَمین دُنیاست.. . دلایِل بیشُماری بر دَوامِ این بی عِدالتی های مُزمِن وجود...
-
شـازده کوچولو . . (نُسخه تَطبیقی)
پنجشنبه 14 مرداد 1395 09:43
به نام خدا فیلم حاضِر، بَخشی از داستان مَشهوری به قَلم آنتوان دو سِنت اِگزوپری، بنامِ "شــازده کوچــولـو "می باشد که کُمپانی Orange در سال 2015 آنرا در قالبِ یک پویانمایی با هَمین عُنوان، The Little Prince ارائه نموده است.. . اکنون در نُسخه ای که فراهم آورده ام، تلاش نموده ام تا آنرا بصورتی با روایَتِ صوتی،...
-
آخرین مَقــام...
سهشنبه 12 مرداد 1395 15:49
دنیایی نهُفته بود به زیر سیمهای آن دوتارِ چوبینَت که با اولین زَخمه،در آن آخــرین مَقــام، هُویدا می شد.. . به یاد استاد حاج قُربانِ سلیمانی بَخشـی آخریــن بخشـی شُمـالِ خراســـان در مُستند: (آخرین مقام) سال تولید: 1381 تدوین و طراحی صحنه: ن. بهبودیان لینک مستقیم دانلود حجم تقریبی 200 مگابایت ............. حاج قُربان...
-
"صُلـــح"، این ســلاحِ خـامــوش.. .
سهشنبه 29 تیر 1395 19:54
به نام خدا و صُلح، آن اَبَر واژه ی مَهجور که کَسی سراغی از او نِمی گیرد مَگر از برای دستمایه ساختَن.. زیباست هنوز بر پیشانی کَتیبه، تاثیر گذار است هنوز بر گِرداگِردِ کَلام، مایه ی فَخر است، بَر بُلندای سَرسرای مِلَل نا مُتحّد و نا مُتعهّد.. . امّا چه سود از اینهمه کاربردِ بی مُحتوا. .. که جسمِ بی جان هم اگر می بود، به...
-
ملاقاتِ من با آقای (او)... (قســمتِ دوم - اتاقِ روشـن)
دوشنبه 28 تیر 1395 11:00
به نام خدا انگار اصلِ مطلب ادا نشده باشه، حِسّم مدام بهم می گفت چیزی رو از قلم انداختی و این چیزی بود که تموم مُدّت ازش می ترسیدم. .برای همینَم به صِرافت افتادم تا حتّی خارج از برنامه هم که شده تَبصره ای، چیزی دست و پا کنم تا بتونم باهش یه بار دیگه، اون اتاقو تجربه کنم و اون مبحَث نیمه تمومو، درست و درمون، به...
-
مُلاقاتِ مَن، با آقای (او)... (قســمتِ اوّل - اتاقِ تاریک )
دوشنبه 21 تیر 1395 19:46
به نام خدا زیاد طول نکشید. . شاید ده دقیقه، شایدم کمتر... از اون دم و دستگاه و بارگاهی که همیشه صُحبتش بود هم اصلاً خبری نبود. و یا بهتره بگم از هیچی خبری نبود جز صدای پاهای خودم.. . که همون صدا هم با رسیدنم جلوی اون میز بزرگ تموم شد.. یه چیزی بهم می گفت که همینجاس.. اینجا؟ یعنی ممکنه اون یه همچین جایی باشه.. . اون...
-
14 تیرماه روز قلم گرامی باد
دوشنبه 14 تیر 1395 19:34
به نام خدا با سلام و عرض ادب، خدمت دوستان فرهیخته و اهالی مُحترمِ قَلَم.. . بنده نوازیست از جانب گردانندگان وبلاگ که هنوز هستم و البته حضورِ شما.. همان جَمع خوانندگانِ صمیمی و خوب، همیشه آنرا تکمیل می کند.. . و اگر تا امروز متون پراکنده ام با این عنوان" ایدئولوژی پنهان" هر چند ناپیوسته، اما منتشر شده و دوام...
-
این سربازها با ما سَرِ بازی دارند...
یکشنبه 6 تیر 1395 19:49
به نام خدا سوتِ قطار، این مارشِ جدایی.. .زوزه ی پیچیده در هنجره ای پر از آهن و دود و اشتِعال، نشانگرِ سرآغازِ انتظاری طولانی به صدا در می آید.. .کمی آنسوتر، و در واگُنی شلوغ.. تو، آن موجودِ هر لحظه کوچک شونده در ایستگاه را.. که اتفاقاً دوستش می داری، در خاطرِ خویش بزرگ و بزرگترش می داری.. عزیز! و به یاد می آوری که...
-
نامـــۀ آدم به حــــوّا.. .
دوشنبه 17 خرداد 1395 10:43
به نام خدا به نام او که پیکر ما را از خاک نرم پرداخت و بهر زندگی جاوید، به دالانِ بلایا مان فرو انداخت. .. من و تو، رانده ی یک انتخابیم و افسوس که انسانِ پس از ما، تنها تو را مولّدِ کژی های عالَم پنداشت و مرا متأثر از تو.. . که همانا کارکردِ تیرِ وَسوسه، در قلبهای ما به یک میزان بود.. . دنیایِ پیش از تو، با وجود اینکه...
-
مادربزرگ
دوشنبه 10 خرداد 1395 10:02
آخرین مرتبه ای که دیدمَش با اینکه هنوز در سلامت کامل به سر می بُرد، با صدایی لرزان گفت: "نیما جان، این دیگه آخرین بارِه.."... و حتماً منظورَش این بود، که دیگر تو را نخواهم دید.. هیچ نگفتم و همین طور که از او دورتر می شدیم، داخل آیینه ی کناریِ اتومبیل، نگاهش می کردم. . لباسی سراسر سفید رنگ بر تن داشت.. مثل...
-
آنســویِ مستطیـلِ تاریــک
چهارشنبه 5 خرداد 1395 09:50
به نام خدا چرا فکر نکُنیم در همین شبِ گذشته که برای خوابیدن به بالین خود رفته ایم، اتفاقاً نقطه ی پایانیِ زندگانیِ ما رَقم خورده باشد. .. و ما اصطلاحاً دارِ فانی را به حال خود رهانیده باشیم.. . و با وجود اینکه به نظر می رسد جهانِ صُبحدمان، همان است که هَمه روزه تجربه اش می کنیم، اما شاید هَمانی نباشد که به وقتِ...
-
بـَر بُلندای دیــواری سُـــرخ رَنـگ
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 19:26
به نام خدا که گفته است صُعود بر دیوار تعّقُل، مَرد می خواهد.. .آنهم کُهَن؟ که برای دستیابی به هر گونه ای از فَرازها، تنها دورخیزی مُختصر می خواهد و الباقی تَقلای انگشتان است و چشمان و ماهیچه ها. . حال اتفاق می افتد که بنشینی و تنها آن صُعود را بر دیوار پیش رو مُتصّوِر شوی، همچو تصویری از درختی رَوَنده و رویَنده..،...