ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

سـوگنـــــــــد نامــه

به نام خدا




قسم به حدّ و حدود و مختصات تو در بدنم، به جایگاه غَم در ادعیه های سحرم

به روشنایی روز و پیچشِ نَسیم بر شاخــه، به احتکار رایحۀ خوش در بسته بندیِ نـافه

به نافله های نَخوانده و خطوط مَعوجِ من، به راه راستِ نَپیموده و قدوم کجِ من

به عطَشهای فروبردۀ مردم خوابزَده، به تپشهای رو به خموشیِ صفوفِ شتابزده

به اندوخته های رو به زوال و ناسرانجامی، به کِشت و کار یوسف و اذان بِلالِ شلاّق زَده

قسم به قُربانیان سرخ روی و نِکبت قربانگاه، به سِطْوَت قشون لَعیم و کِسوَتِ رَستن گاه

قسم به شرحه شرحه شُدن لباس آلاله، به انکارِ دست رفیق و حراجِ کاشــانه

...

قَسَم به سوی چشمِ نادمین بُغض آلــود، قسم به تُهفۀ پیچیده در حله های راز آلود

قسم به ریشه های سرمازده در عُمقِ خاک غَریب، قسم به اشک یتیم، حال خوب من و به احتِضار طَبیب

قسم به همه سایبانهای شکسته ام، قسم که از گُـــذَرِ قافلۀ تَزویر خستــه ام

قسم به احتیاط های لازمه زِ ترس چُـماق، قسم به اختیارهای زِ کف رَفته،  به شکّ نمـــاز

قسم به هِجـی نمودن یاسین بر گوشِ قاطر ها، قسم بر عرق جبین و نان شاطِـر ها

قسم به تولد و طول عُمــرِ باطل ها قسم به حوضِ کوثر، دریا،  رود  و ساحــل ها

قسم به هدایت تکوینیِ ابناء بشــر، قسم بر انگاره های ناتمام بر دیوارها

...

قَسم به قَسَمهایِ دروغین و نم ایـوانها، قسم به توحُّشِ انسانی و مهر حیوانها

قسم به شریعَتِ تلقینی و سرّ سجود، قسم به حرمت کعبه و وسوسه شیطانها

قسم به حرکت موریانه در دل شب، قسم به رگبرگِ گیــاه و حلاوت رُطَب

قسم به شــور و شِعـر و شَان و شَرارَت، قسم به ساکنین لاغـَــرِ شهـر قِناعت

قسم به قصه های شَبِ کودکانِ خفتــۀ من، قسم به نقایصِ وارده بر اصل شِفاعت

قسم به مُـهر و میز و دفتر و همه دَبدبــه ها، به رُجحانِ رابطه، بر قانون عِلیّت

قسم به زبانه های آتش از میان دو تَـن، قسم به غیبَت کُبری، رضایت ولـی دَم

...

قسم به گردش کواکب و صوَرِ فلکی، قسم به حُکمِ تَراشیده از بهانه های الکی

قسم به سمت و سوی منزل بَعیـد تو،  قسم به ساقِ پای عُریان دُخترکــی

قسم به ماهیچه های خفتـه بر دیگ های پلو، قسم به کافکا، ژرالد، پائولو کوئیلو

قسم به تقدیر و قسمت من از دنیا، قسم به همبستری آرزو، امید و رویا

قسم به استکانهای لب پریده ام، قسمِ دروغ به قلم های رنگ پریده ام

قسم به مِسنَدِ عَقیق بر انگشتر، به عید سَعید، کلامِ مَجید و پیغمبـَـر

قسم به نظم موجود در بی نظمی، قسم به سَمبُل های عَهدِ عَتیق در گُلگُهَر

...

قسم بر آیاتِ تجویدی و نغمــۀ حِجاز، قسم به اوج گرفتن پرنده، به شکـارِ بـاز

قسم به سُمّ ستورانِ پارس و عَجَـم،  قسم به رشته هایی که گُسست در کشاکِش داس

قسم به شکاف میان طبقات مردُمِ من، قسم به سوغاتِ وَطَنی، نیشِ کـژدم من

قسم به نسخه های تَضمینیِ سبکِ ممات، به انحنای جناغِ سینۀ مُرغَکِ من

قسم به قصیده های خُفتـه در سَکنات، قسم به حرکات خـون در کالبـَـدِ من

قسم به زیرپوستی تَرین جنایتها، قسم به قاریانِ دل شکستۀ میهَنِ من

قسم به جبر بِنوشته بر جَبین مُختــارها، قسم به وارِثینِ تَخت و سرای و افسَـرِ من

...

قسم به شکوِۀ سگ بر مترسگها، قسم بر شیوۀ غار غارِ کلاغِ چوبَک من

قسم بر ساعت و ثانیه، همه عقربه ها، قسم بر متون تا به تا و ابتــر من

قسم به سیر و سماغ و سرکه و سمنو، قسم به بوسه های دزدیده از لـَـبِ مَن

قسم به بُلندای اَلَم، بر عَلامت ها، قسم به توده های ستمدیده، سَـرو قامت ها

قسم به مِصرع و وَزن و همه قافیــه ها، قسم به هِجر و هِجَرت و اجتمــاع آدمــها

قسم به خط کشیدن نور بر ظلمت، قسم به سُجده های مُدامِ شُعــور، بر تُربـَت

قسم به انبوهِ کلمات مُنقطِعَم، قسم به زنجیــر و چَشمْ بَسته بُردنـــها

...

(افزایش ضربآهنگ)

قسم به حرفهای مانده بر دروازه های دهان، واژه های پنهانی .. برداشت من از آیه آیۀ قرآن

تجمع سایه های شــوم بَر شامِ سُبحانَک، به صبحانه های تَعجیلی و سکوتِ چَشمانت

قسم به چرخش مُداوم سوئیچ بر ماشین صبح زود، به مونتاژِ فایل تآلیفی راشین، هَر چه بود

به زدودَنِ شیشه های عینک از غبار روز پیش، خمیازه های مُدام و چک نمودن میزانِ ریــش

زدن به دل شهر و دیدن اِنضباطِ مَشهورَش، به احسـاسِ غرور ملی، در آزادراهِ مَسدودَش

تجـاوزی به چپ از فرطِ نا شکیبایی، به کشیدن دنده های مَعکوس، در کمالِ زیبایی

به تاختَنِ تخت روان همچو گاهواره، چو لالایی.. سری پر ز شـور و میل شدید بر لایــی

...

به زمزمه کردن این شعــر در خودروی شِتــابزده، به کاهشِ دیـد و ندیدن خودروی چـِـراغ زده

به واژگونی و بَرخـوردِ گــارد ریلها، به انفجــارِ چاشنیِ جُملـه، بالِشتَکـــها

به سـور چرانی چَشمِ جَماعت بُهـت زده، چشمهای دوخته به سـوم، هفتم و چِهلُمـــها  

به برون آمدن دستی زِ شیشه های خُـــرد شده، به نشان دادن انگشتِ شَست، از پیِ مُشکــلها

به زندگانـیِ مُجــــدد و حقّ حَیات، قـَــسـَـــم به  هـای هـایِ خَنـــــده و نَفــی مَمـات

...

نوشته شده توسط ن. بهبودیان/ پاییز 95

نظرات 3 + ارسال نظر
خاتون پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 01:27 ب.ظ http://bakhtekhabaloodeman.blogsky.com

سلام.
راستی من عاشق این کلمات خوش آهنگم.اگه این متنتون رو هر جای دیگه ای میخوندم بی شک تو دفترم مینوشتم چه بسا اگه خودتون هم با کمال میل راضی باشید اینکارو میکنم.اما چون اسم خودتون نوشته شده لازم به کپی نبود مگر با اجازه ی خودتون.
به هرحال بسیار زیباست و من قبل از پیام گذاشتن فکر کنم سه باری خوندمش.
موفق باشید

سلام به شما
درج مطالب جنبه عمومی دارد و اگر فایده ای فرهنگی در آن باشد، شما نیز همچون سایر خوانندگان، در تکثیر آن صاحب اختیار هستید..
ممنون از بازدید شما/ موفق باشید.

مداد کوچک پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 09:25 ق.ظ http://medadekuchak.blogsky.com

قسم به غمت وقت خندیدنْ . شاعر
وَ سلام و سعادتِ واژگانتانْ .
سطرهایی که به شعر نشستند ، زیرِ‌بالشِ متنْ ، چه ضرباآهنگـــی ، طوفانیِ آرام ، مشقِ اشکْ ، تمرینِ سوگندْ
بسیار خواندنی بود و آخرِ‌هرپاراگراف دعوت می شدم به درنگ ، تامل ؛ بسیار دوستش داشتم و می خواهم حفظش کنمْ
خدا ، حافظِ لحظه هایمان باشدْ .

از شما بسیار ممنونم جناب بهبودیان

سلام به شما
گرچه دومین یا سومین تجربۀ کلماتِ آهنگین را داشتَن، از آدمهایی چون من، شاعر نمی سازد.. امّا تلاشی بود خود خواسته، که از فرجام آن اطلاع چندانی در دست نیست امّا همین که هست، .. خود تبلوری بود کوچَک، از دردهایِ مُختلفِ لمس شده در پیرامونَم.. درد، تنها آن نیست که آدم تنها خود آنرا تجربه می کُنَــد.. گاه می باید دید و به همان میزان اذیت شد تا چاره ای نمود. ..
آقای عِلمْ می گوید:
مُشاهداتِ ناخوشایند، به همان میزان نورونهای عَصبی را درگیر می سازد، که گویی شَخصِ شاهد، خود در موقعیت تجربۀ آن قرار دارد. . از اینــرو، بَنده تنها فشارِ وارده بر عُضوی از اعضاء را به سبک خود انتشار داده ام..
امید که آقای مَغــز بخوبی مُلتَفِت شده باشد که دردها را گستره ایست که تنها آنان را به آنچه که در کاســـۀ سَر، اتفاق افتاده باشد محدود نمی کند.. گـــاه پیش می آید که رَنجشَ نوک انگشتان پا نیز دردیست برای خود و مسئله ایست همانند دیگر رنجشها و قابل رسیدگی.. .
ممنونم از تأملی که به خرج داده اید و گوش فرا دادن به ضربآهنگ ها..

موفق باشید

ماریا چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 08:53 ب.ظ http://AZNOON-TA-GHALAM.KOWSARBLOG.IR

چه خوش وزن و آهنگ . . . قلمتون مانا

متشکرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد