ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

چهلُمین پاییـز

به نام خدا

 

دلم یکباره فرو می ریزد همچو برگ، از سر شاخسار بلند جایی که بدان تعلق دارد تا پهنۀ زمین. آن اسارتگاه هزار رنگ.

ما آمده ایم؛ از تاریکی های فراموشی، تا آگاهی یافتن. تا نورِ ابدیت را برای مدتی هم که شده همچو فانوسی در بطن خود روشن سازیم و تا پایان از شعلۀ آن حراست کنیم.

مجالی برای دانستن آن که جهان بی مخلوق اداره می شود اما بدون خالق نه.
ما، همان برگ های بی سرزمین و پراکنده به دست باد ، لگدمالِ رویدادهای ریز و درشت عقیده داریم که دنیا به مرکزیت انسان آفریده شد و خدایی که می شناسیم تنها آفریدگار ممکن و ناظر بر جهان و پنداشتِ های بشر می باشد و همانا اوست که مالک و خالق دو دنیا و هرآنچه در اوست. هیچگاه مجبور نشده ایم غیر از این بیاندیشیم علاوه اینکه مدتیست کتاب او در دستانمان سنگینی کرده و با ما به گفتگو نشسته است. برگ برگش نشانه ای و هر فصلش حکایتیست. لا اقل در قبالش آنچنان عمل می کنیم که آموخته ایم.

به تعداد ما آدم ها دیدگاه های متفاوتی نسبت به دنیا و کائنات وجود دارد، همین امر می تواند ما را هم نوع هایمان تمیز دهد. برگ هایی رنگین از دفتری سراسر سپید و مبتلا به سرنوشت های ناهمگون شاید. با این حال تجربه ایست شگفت انگیز.

در ادامه  متوجه می شویم، با مرگِ هر کدام از ما، دنیایی که برایمان آفریده شده نیز خاتمه می یابد، همچو ستاره ای که می میرد و خاموش می گردد، ذراتمان دنیا را پر ساخته  و هر کجایمان می پراکند. پس از چندی از نبودمان حفره ای تاریک در دل تاریکی ها پدید می آید. نامش سیاهچاله که روح سفر خود را از آنجا آغاز می کند، شیرجه ای به درون ناپیداها و آنچه غیر قابل توصیف است.

حال اینکه هم عصران ما، مُعتبر ترین و محترم ترین داستانهای روایی را به دین و شکل گیری آن نزدیک می دانند و آنچه خارج از اعتقاد و تقدس خود را نمی شنوند جای تعجب ندارد. که دیوارهای بلند اعتقاد عمود می خواهند مستحکم و غیر قابل ورود که اساساً بهمین منظور و بگونه ای پایه ریزی شده اند که گزندی به طبقات بالاتر فکری وارد نگردد. هر قومی آمیخته به مناسک دیرین خود به گونه ای بدان مشغولیت یافته و دیگران را به اشتغال ورزیدن به آن توصیه می نماید. پیشوایان عقیدتی اما در مصونیت کامل و به کمترین مصیبت هایی که خلق در روزمرگی های خود دچار آنند، دُچار. بازهم جای تعجب نیست و شاید ادیان از حافظان خود اینگونه حفاظت می کند که ابتدا دنیا را بر آنان تمام نموده، گلستانش می نمایند و سپس توصیه می کند آخرت خلق از طریق اینان به گلستانی با همان شرایط تشبیه گردد. کمی آنسوترگوسفندان را می بینیم که هر چقدر بیشتر بر علوفه ها غلتیده باشند، فربه تر شده و مناسبتر برای ذبح گشته اند. اندکی به مسلخ نزدیکتر شاید.

 

در سکوتی که موافق شرایط باشد کاشانه ای بنا می کنیم بنام زندگی و مدتی بدان می پردازیم؛ اما آیا می توان مقابل پرواز های مداوم ذهنی، که به هر سوراخ شرک آمیزی سرک می کشد را سد شد؟ نمی دانم! آیا دین، برای عدم گرویدن پیروانش به لادینی چاره ای در آستین دارد؟ آیا عقیده، همان مکعبیست غیر قابل رسوخ و غیر قابل عبور؟

اینهمه ارتعاش و عدم سکون د کاسۀ سر، محصول تلاش عواملیست که از آنها بعنوان شرک خفی و دست اندازی های شیاطین خُرد بر روح آدمی یاد شده است. منافذ فرااندیشی ابتدا در اذهان فعال، گستاخ، بی پروا و پر مجادله ایجاد شده و در صورت پرداختن بدان و عدم کنترل کافی انتشار یافته و باعث تولد سوالات بیشتر می گردند.

آری، اینگونه گونۀ ما بدون اتصالات معنوی دوام و ثبات لازم را نمی یابد. قرار نمی گیرد مگر آنکه افسار ذهن را به محکمات، محکم ساخته و به زنجیر کشیده باشد تا از ابعادی که یافته منصرف شده و به بعد اول فکری خویش که همانا نگرش تک بعدیست بازگردد.

خداوند خالق اختیارها خواست که بواسطۀ قدرت تعقل، حتی نعوذ باا... لَختی ماهیت او را نادیده گرفته به سرزمین اغیار سفر کنیم. اما این نه به آن معنیست که توشه ای از آن بحرِ باطل، برای باغچۀ روندۀ مخیللات فکری باز آوریم و همیشگی اش سازیم که همیشگی هموست. بلکه می بایست همچون بازدید کنندگانی آگاه به شرایط که مدتی کوتاه را در جایی شبیه به موزۀ عبرت می گذرانند، ببینیم و بترسیم از حفره هایی که وحدانیت خالق در آن جایی ندارد. بشنویم اصواتی را که از گسل های سوزان، جایی که کمترین نور بدان راه می یابد به گوش می رسد و لمس کنیم منطقه ای که حدود الهی در آن رعایت نشده و مستوجب ترک خداوند شده اند. به یقین جهنم همانجاست که خداوند وعده دیداری در آن با کسی ندارد و انسان در این فقدان بزرگ، از درون خواهد سوخت. فانوسی که حریقش تمامی وجود را در بر گرفته شاید.

بسی کم لطفیست اگر جامعه ی کوچک انسانی که در آن بسر می بریم را در مقابل چنین جهان نا متناهی، تنها و بی رقیب فرض کنیم چراکه دایرۀ خلقت را دیواری نیست مگر بر مدار جهالتِ محض و در این حوزه ی نامتناهی، ناگفته  مدام بر عظمت و قدرت یزدان پافشاری شده است و هر پدیده خود گواه است بر این مهم. حقیقت همین است بی انتها بودن جهان پیرامون. تصور ما از پیرامون به ظرف ادراک ما محدود می شود و انسانهای داناتر در توسعه ی این بستر کوشیده اند. شاید تلاش شده است تا انسانیت به توحش ترک نشود تا منابعی که برای دوام بشر بر زمین گسترده است به حماقت های گاه و بی گاه وی تباه نگردد، به آن امید که تنها روزی، بر روزهای زمین و سکه ای بر سکه های اندوخته افزوده شده باشد.

دین آمد و رفتارها را عاری ساخت از رسوم  ابتدایی، غلط و دست و پا گیر و انسان بدینسان رام شد و از قریحه ی حیوان گونۀ خویش برائت جست تا سر از آخور این و آن بیرون کشد و اگر هم کمبودی رخ داد، آن را از هم نوع خود متوقع نگردد. در عوض نظری بر آسمان افکنده،  تا بدینسان از فزونی نعمات پیش رو اطمینان حاصل کند. طراحیِ اصل طلب از مطلوب نیز اینچنین پایه ریزی و اجرا شد؛ پس بدینسان نقطۀ بروز بسیاری از نزاع ها از همان ابتدا برچیده شد.

ناگفته پیداست بستر آسودگی ها در کدامین نواحی گسترده است و چرا این موجود بینوا همچنان برای بیشتر دانستن و بیشتر داشتن در تلاش است و در عین حال مراقبت از رضایت پروردگار و پرسش های محدود را سرلوحه دارد.

اینهمه را گفتم که بر گستره و قدرت ذهن شما صحه گذارم. اینکه می توانید هرگونه که مایل هستید، آنچنان که از ابتدا می توانسته اید بیاندیشید و هرچقدر هم که آب را در هاونِ بطالت و اشتباه محکمتر کوبیده باشید محال ممکن است که خالق عارض شده، بزم فکریتان را مکدر سازد چون در حوزۀ اختیار، تمامیّت آن به شما اعطا شده است. امید که از این ابزار قدرتمند و سازنده به نحو احسن بهره برده و توانسته باشید باطل را از حق تمیز داده، به آن دچار نشوید که دست آخر همه بر سر یک سفره ایم و آن سفرۀ یزدان پاک است. بی منت و بی منتها، همراستا با جهانی که گسترانده. جایی نروید که جملگی اینجا فراهم است و اگر محدودۀ ذهینی تان به پهنۀ آفرینش و بزرگیِ این جهان طعنه می زند از سخاوت، کرامت و درایت پروردگار عالم است.

از نیروی عجیبتان به نیکی و در وقت نیکو بهره جویید تا تباه نشوید.

نوشته شده توسط ن.بهبودیان/ بهار 1401

نظرات 1 + ارسال نظر
فرزانه پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1401 ساعت 08:01 ب.ظ

جهان بینی شما ، بسیار وسیع و قابل تامل است . اخیرا برنامه ای در تلویزیون پخش می شد با عنوانِ «زندگی پس از زندگی» . قطعا شما هم دیده یا شنیده اید. البته من نظری در این م‌رد ندارم . چون سخنان ضد و نقیضی از تجربه گران شنیدم اما معتقدم باید دیوار باورها و عقاید کهنه را فرو ریخته و طرحی نو در اندازیم. پوست اندازی و پروانه شدن سخت و دردناک است اما بسیار ارزشمند.
جناب بهبودیان ، به قدری زیبا حقایق هستی را تفسیر می کنید که دلم می خواهد چندین بار ، بخوانم و بهره ببرم.
درود بر شما

بله، زندگی به گونه ای که شاهدیم و حتی پس از آن یقیناً به گونه ای دیگر در جریان است؛
نگرش ما به هستی، که ناشی از تقلای فکری ماست موقعیت ما را در آن مشخص کرده به تصویر می کشد. جهان هایی که در دل یکدیگر متولد می شوند اینک و در قرن جدید و به موازات مکاشفات نو ظهور بیش از هر زمان دیگری قابل توضیح شده اند.
از وقتی که برای خواندن مطلب اختصاص داده اید متشکرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد