ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

درود بـر حیـوانـات

به نام خدا


دزموند موریس می گوید " آندسته از رفتارها و تمایلات نفسانی که در مقابل ارزشهای انسانی قرار می گیرد، ریشه در دنیای حیوانی ما دارد". (کتاب میمون برهنه، دانشگاه بیرمنگام)

انسان هنوز چیزهایی را از دورۀ اولِ سیر تکامل خود (عصر توحش) یدک می کشد.. . عصری که انسان در آن،  هنوز شکار را اولین و آخرین راه برای تداوم حیات خود دانسته، همچنان می کشد تا زنده بماند.. محکمترین دلیل برای این کشتار، همان دلیل آشکار و بی پرده است.. . تداوم زندگی، در هر حالت ممکن. . و او در ابتدا اینچنین از دیگر جانوان تغذیه می نمود تا اندکی بیشتر حضور داشته باشد.

دورۀ دوم (عصر بربریت):

در این دوره جمعیت جامعه بشری نیز افزایش یافته و انسان از موجودی وحشی که در غارها زندگی کرده و همیشه بدنبال شکار می گردد، به کشاورزی مبدل گردیده که رفته رفته با قدرت شعورش نیاز شکم خویش را از جانوران وحشی بریده و به سمت کشاورزی و دامپروری پیش رفته است. این دوره، یک دورۀ اجتناب ناپذیر برای جامعه بشری است چرا که در صورت استمرار وابستگی غذایی به حیات وحش تمامی این موجودات از بین رفته و شاید در پی بروز بی غذایی ها و قحطی ها به خوردن یکدیگر نیز روی می آوردند. در این دوره انسان چون از جنبه حیوانی فاصله میگیرد در نتیجه مفهوم عشق را می شناسد، زبان آموخته و خط و نوشتن را اختراع می کند.. دلایل روشنی وجود دارد که بتوان در این مقطع بر روی انسانیتِ انسان حساب مجزایی باز نمود .. چراکه محکمترین دلیل آن بهره بردن از چرخ دنده های شعور است که سابق بر این اغلب بلا استفاده و زنگ زده می نموده است.

و نهایتا می رسیم به دوره آخر که تا به کنون استمرار دارد (دوره طلایی تمدن و عصر ارتباطات):

در این دوره نمی توان مرزی بین تمدن و ارتباطات قایل شد و خودِ ارتباطات نیز، زاییدۀ همان تمدن انسانی است. علاوه بر رشد علم و پیشرفت تکنولوژی، مسایلی همچون توجه بیشتر انسان به ارتقاء شأن و منزلت و جنبه های انسانی از زندگی خویش، مسایلی همانند حقوق بشر و دمکراسی و ... نیز از دستاوردهای این دوره به حساب می آیند.

موضوعاتی همچون انواع بیماریهای عصر جدید، جنگهای خانمان سوز و ویرانگر، مواد مخدر صنعتی و انواع آلودگیهای زیست محیطی که خود سرمنشأ بسیاری از بیماریها می باشد نیز ارمغان همین دوره و همین پیشرفتهاست. در این دوره شکارچیان، در همان مراحل اولیه تاریخ (دورۀ توحش) ماندگار شده و بدلیل عدم توانایی در تطابق خویش با پیشرفت های جامعه ( ناشی از عدم شعور و بینش و قدرت تفکر) نتوانسته این دگردیسی را به انجام برسانند. آنها حیوانات را در نهایت خشونت به قتل می رسانند ولی زندگی و حیاتشان به همین شکار وابسته است یعنی در صورت عدم شکار کردن زندگی آنها به مخاطره می افتد .. پس  اصلی ترین شعار تنازع بقا، برای آدمهای اولین یعنی بکش تا زنده بمانی، هنوز خاتمه نپذیرفته است.. . آنها کماکان قادرند در لابلای هر گونه پیشرفتی به حیات خود ادامه دهند و به جانوران، همانگونه که انسانهای اولیه نگریسته اند، بنگرند.. آری بهره گیری از میزان شعور، کمتر به دوره های سیر تکامل بشری وابسته است و بعضاً مستقل عمل می کند و این تا زمانی که همه گیر نشده باشد قابل درمان است و زیان، در حد اقل خود به سر می برد.. .
در سایر موارد، امروزه شکار دیگر آن مفهوم واقعی خود را از دست داده است و تقریباً بصورت صد در صدی به یک تفریح تبدیل گشته، تفریحی که می رود تنوع زیستی را به ورطۀ نابودی بکشاند. گونه هایی که در کش و قوس تاریخ حیات خویش جان سالم به در برده اند، امروز در حال انقراض و از بین رفتن هستند و یا شاید همین چند سال پیش از بین رفته باشند.

و امّا قسمت اسفناک موضوع این است که در کنارِ تمامی این پیشرفتها، گاهاً مسایلی از انسان به چشم می آید که از هیچ جانور وحشی نیز دیده نمی شود.. چراکه جانورانِ وحشی آنچنان که از غریزه شان بر می آید، تنها و تنها بر پایۀ دلیل مُحکمِ گرسنگیست که دست به شکار جانوران دیگر می زنند و مابقی را می توان براحتی به حساب حوادث حیات وحش گذارد  .. حال صورت این شکار هرچند دلخراش بوده باشد و منجر به پاره پاره شدن اندام جانور شکار شده بشود، از آنجایی که قوۀ شعور و تکلیفهای متّصِل بدان در او وجود ندارد، اشکالی ایجاد نمی کند.. هرچند که آنان نادانسته در انقراض نسلی از جانوران کوشیده باشند بازهم توجیه پذیر است.. . و تاریخ نتوانسته است تا بکنون حیوانات را در هر زمینه ای به پای میز محاکمه بکشاند مگر در نمایشنامه های فکاهی.. .

این همه را گفتم تا برسیم به آندسته از انسانها، که از ساعات اولیۀ خلقتشان تا بکنون هنوز  نتوانسته اند خوی مشمئز کنندۀ خود را در رابطه با کشتار و انواعِ کنترل نشدۀ آن، سر و سامان بخشند و در پاره ای از موارد که این روزها به کرّات شاهد آن هستیم، گاه حتی به کشتن انسانی دیگر به دیده تفریح می نگرند و این در حالیست که همیشه دلایل ارتکاب آنان در این زمینه ناکافی و نا معقول است حتی اگر مقاصد عقیدتی را دستمایه قرار داده باشند باز تلاشی مذبوحانه به نظر می رسد.. رفتارهای گاهاً مُبتنی بر غرایز،  اینگونه افراد را به شدت نیازمندِ روانکاوی می گرداند، تا بلکه بتوان با مطالعۀ رفتارهای افسار گسیختۀ این قشـرِ رو به فزونی، از وقوع جرایمی اینچنین مخوف جلوگیری نمود و همینطور با انتشار آگاهی ها در این خصوص، بتوان انسانهای بیشتری را از دسترس این شیاطینِ مُجسم دورتر ساخت. .. و اگر می گویند از کودکانمان آغاز کنیم بی راه نگفته اند و افرادی که این مقولۀ مهم را (آگاهی) اشتباه می دانند یا خود در اشتباهند و یا در این اشتباهِ آشکار، نفعی مخفی بر آنان متصور است.. .

اینگونه رفتارهای رعب انگیز را که بعضاً آسیبهای آن، جامعۀ بی دفاع کودکان و خردسالان ما را نیز در بر می گیرد نمی توان نادیده گرفت و براحتی از کنارشان عبور کرد.. . عاملینِ اینگونه ماجراها را هرگز نمی توان از لحاظ رتبۀ توحُّش، با حیوانات قیاس نمود و در یک رستۀ واحدشان قرار داد.. آری، همان حیوان که حتی ممکن است بعضاً همنوع خویش را نیز طعمه قرار دهد و در موارد خاص از او تغذیه نیز بکند تا زنده بماند.. .که حتی در آن صورت، او همچون انسانِ دورۀ اول، همچنان مقاصِدِ تداوم حیات خویش را دنبال می کند و در این میان هیچگونه عواملی از جمله شعور، احساس و وجدان بر وی نهیب نخواهد زد.. . او اسلوب پذیر نیست چون ذاتِ طراحیِ او اینچنین است.. آنچنان که او را  وا می دارد تا بی مهابا و بی درایت و تصمیم قبلی عمل کند.. او تنها در شرایط فراهم آمده و بر اساس میزانِ نیاز خود حرکت خواهد کرد و در صدد شکار بعدی بر خواهد آمد.

به اعمال شنیعی که بعضاً از انسان سَر می زند باز می گردیم.. .براستی چه چیز باعث می شود تا اینگونه حرکات را حیوانی تلقی کنیم در جایی که حیوان درست عمل می کند و محض تفریح خود خرخره ها نمی فشارد.. . اما انسانی را که تا بدین درجه از سقوطی آگاهانه تنزل یافته است و در کمال آرامش، قادر است جنایت ببار آورد چگونه می توان مورد خطاب قرار؟.. آیا احساس نمی کنید برای دسته بندی گونه هایی اینچنین نیاز به واژه های جدیدتری وجود داشته باشد چراکه  نمی توان براحتی او را وحشی و حیوان خطاب کرد .. چون همانگونه که ترسیم شد، اصل توحش بر پایۀ عصر توحش، در موازنه با این رفتارهای توجیه ناپذیر انسان رو سپید است و هنوز جایگاه خود را در رابطه با جلوگیری از انقراض گونه های حیوانی حفظ نموده است .. اما انسان با خود چه کرده که تا بدین حد از چهارچوبها و تعاریف انسانی فاصله گرفته است و به سیر قهقرایی روی آورده است.. . اینهمه شعور دست نخورده را چگونه می توان توجیه نمود؟ آنهم در جهانی که چشم امید به تکامل صحیح انسان دوخته است و خداوند که در همین همسایگیست.. .

چطور ممکن است کودکان به سهولتِ هر چه تمام تر 10 – 20 – 30 – 40 را بخوبی اداکنند و بزرگسالان اما هنوز در ادا نمودن 30- 20 ، وا مانده باشند. .. براستی چند قربانی دیگر لازم است تا مجمعِ خون را لبریز سازد؟ حوصله ها را شاید!

درود بر حیواناتِ عالم که #انسانم آرزوست.. .

نوشته شده توسط ن. بهبودیان/ تابستان 96

 

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر بهمنی یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 01:58 ق.ظ http://dokhtarebahmani.blogsky.com

به این متن فکر میکنم... اینکه چقدر درسته...



حالا که ما یاد گرفته ایم در هوا مثل یک پرنده پرواز کنیم
و در دریا مثل یک ماهى شنا کنیم
فقط یک چیز باقى میمونه؛
اینکه بتوانیم مثل یک آدم روى زمین زندگى کنیم!

جرج_برناردشاو

کاش فقط انسان بودن رو یاد بگیریم...

سلام به شما
نکته شاید همینجاست..
اینکه اجباراً انسان و در همزیستی با اونا به دنیا میایم، تا اینجاش خیلی خوبه چون عموماً تجربۀ دنیا از عدم اون بهتره.. اما اینکه تصمیم بگیریم انسان بمونیم و یا اینکه ترکش کنیم شده مسئلمون.. دیگه بماند که اصلاً به چهارچوبهای دینی که داریم توش دست و پا می زنیم عقیده ای داشته باشیم یا که نه.. آدم بودن به معنای حقیقی و لغوی اون سخت شده.. نمی دونم چرا بیشتر از اونی که بخواد اسباب آدم بودن فراهم باشه، مقدمات ترک آدمیت فراهم شده؟! انگاری آدما دارن سعی می کنن کارهایی رو انجام بدن که از حیثِ رتبۀ بدی اصلاً در زمین سابقه ای نداشته باشه .. حتی در پاره ای از موارد می خوان بگن: "هی آقای شیطان کم آوردی؟" ..
بدتر از همه اینکه از نتایج عملشون به شدت آگاهند و باز ادامه می دن.. .خیلیاشون به خداوندی خدا و تموم خط قرمزهاش اعتقاد دارن.. خیلیهاشون فرزند دارن، شغلهای اساسی دارن .. کسب آبرویی داشتند برای خودشون اما براحتی حاضر میشن به ثانیه ای از خیر تموم اینها بگذرن، چرا چون یهو بساط هوسرانی و چَرای نفس فراهم اومده .. . جالب نیست؟، ما توی عصری واقع شدیم که می تونیم تموم این پَستی ها را یکجا ببینیم؟ می تونیم با یه حرکت عمودی انگشتِ اشارمون بروی یک صفحۀ شیشه ای در کسری از ثانیه و دقایقی پس از ارتکاب و گاهاً بصورت زنده این وقایع رو از نظر بگذرونیم . .. شاید تا چند وقت دیگه اصلن دیگه نیازی نباشه برای بازشناسی میزانِ قساوت اثر گذارانِ تاریخی، همین دوتا کتاب رو هم بخونیم چون نمونه های زندۀ چنگیزها، هیتلر ها، استالین ها، سالوث ها و صدامها ممکنه همین چند تا خونه اونطرف تر از ما زندگی کنن و چه بسا قوانینِ قشنگ ما بیش از اینها جای انعطاف و کش اومدن داشته باشه. ..
ه ه ه ه ه
اما آخرش که چی .. . واقعاً شعار زنده باد حیوانات به درد همین روزها می خوره شاید.
ممنون و موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد