به نام خدا
خدای من، به زَعمِ تو ممکن است بهشتی باشم، در آنصورت یقین بدان که بهشت را با آن پریانِ خوش صورتش نخواهم خواست.. چرا که تمامی عمر خویش را در تب فقدان روی تو سوخته ام و بر آن سوختن دوباره تاب نخواهم آورد و تن نخواهم داد ... آیا تو بر شادیِ عذاب آور من رضا خواهی داد؟
خدای من، به زَعمِ تو ممکن است جهنمی باشم، در آنصورت یقین بدان تا فرصتی یابم از آن دیوارهای آتشین، بالا رفته تا اندکی منظره ات را نظاره کنم. چه خوش التیامیست و چه بهشتی خواهد شد، دیدار تو در میان شعله ها. .. دیداری، که من در آن بوی کباب دهم و در عوض، شمیم عشقِ تو را استشمام کرده باشم.. . طرایِفِ کوی تو را همچو طراران زبردست، با دیده ی خود دید زده باشم از همان دوردستها. .. اطمینان دارم که آنزمان، درجه تقربم از بهشتیان غفلت زده ی به پاداشهایت مشغول، بیشتر خواهد بود حتی از همان فاصله ها.. . از همین کالبد فاجعه ها ...
من در سایه سار گرزهای آتشین و آن نهرهای مذاب، لبخندی پر معنا بر لب خود خواهم سرشت که هیچگاه دلیلش را دوزخیان اندوهگینت نخواهند دانست.. . چگونه آنها را در این شادی، که هرگز لطایفِ آنرا نخواهند فهمید، سهیم نمایم؟
خدای من، اگر بهشتی باشم، خطوطِ جاریِ رودخانه ها را، آن نهر هایی که می گفتی نوشیدن از آن، از خود بی خودم می سازد را، در دستانم خواهم گرفت، چشمهایم را فرو خواهم بست و پیش خواهم رفت . .همچو ماهیان بی تابِ کاشانه، که مسیر رودخانه ها را در جهت عکس آن شنا می کنند خواهم شد. .. به سمت تو و معمّای وجود تو ...
به نهر ها، بستانهای پوشیده و سبز، و سایه سار نعمانی ترین درختها اکتفا نخواهم کرد و از تو، دو پر پرواز طلب خواهم نمود. .. بهشت است و یک دنیا اجابت بی پرسش، دیگر!. . آنقدر اوج خواهم گرفت تا آخرین لایه ی آسمان، جایی که تخت و باروی طلائی و اریکه ی قدرت تو از آنجا پیدا باشد. ..
تو را سلام خواهم داد، آواز شاید.. . و موسیقیِ پر جلالِ دستگاه تو را با گوشِ جانم خواهم شنید. .از تَنِ خود بدان، نُتی خواهم افزود و در انوار و تشعشع بسیط و جهان گستر تو، هضم خواهم شد. .. آواز خواهمت داد اینچنین: ای وجودی که کرورها سالِ آزگار، از تو جدا افتاده ام .. من از دروازه های خشم و مهرت عبور کرده ام، برای لحظه ای دیدار با تو .. یک تنه، از تمام آن محدوده ها که اراده فرمودی تا حتی پس از مرگم نیز بدان مشغول باشم گذشته ام. .. تا به تو نشان دهم که کوچکترین بنده ها نیز می توانند آنقدر اوج بگیرند، تا خود را به آستانه ی گوشهایت برسانند. .. تا بگویم، من تجسمِ هزاران سال جستجوی نا فرجامِ انسان هستم به مقصدی که فرامین از آن نقطه منتشر می گردند، هستی را .. . هَستِ من و ما را ...
تو مرا خواهی شنید.. . تو مرا خواهی دید .. آن کوچکِ از انبوه جدا شده را .. .آن ذره ی کنجکاوِ رنجور را .. .آن متجاوزِ بالدار حریمت را که حتی بالهایش را وامدار مهر توست. .. از آنجا به بعدش، دیگر با تو خواهد بود.. . که بهشتم را بهشت نمایی یا جهنمم را جهنم. .. و یا اینکه به خاطرم و به خاطر هر انسانی با این عقیده، محفلی برپا سازی که ضرورتا به بهشت و جهنمت شبیه نبوده باشد. ..
چرا که دنیای ما آدمها، بدون تو تَنگ است، تُنگ شاید. . . .. .
نوشته شده توسط ن.بهبودیان/ زمستان 94
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
.
.
.
.این خیلی ب متن شما میخوره!! محتواشون یکیه
بله، چه جالب!
انتخاب بجایی بود، متشکرم
این متن بسیار دل انگیز و زیباست....واقعا عارفانه ست
خیلی عالیه
مطالب وبتون سرشار از معانیه
ممنونم که چنین نظری دارید.
همیشه به گذشتن از بهشت اعتقاد داشتم و اینکه می بایست به آنسوی وعده های زیبا سفر کرد.. . برای کشفِ زیباییِ "مُطلَق" شاید.. .
موفق باشید
متن خیلی قشنگی بود:)
آفرین
ممنونم
بسیار زیبا مهربان...
ممنونم از شما
سپندار مذگان روز دلباختگان ایرانی بر تو ای ایرانی عاشق مبارک باد..
اپم مهربان..
مبارک باشد.
ممنونم
من راز غروب را نمیدانم
ولی غمی که در غروب است
آرامم میکند
شاید غروب بود که آشنا شدیم
و یا غروب بود که جدا شدیم
شیوا، کوتاه و کامل.
موفق باشید
سلام و عرض ادب
دوست بزرگوار مرسی از حضورتان. خوشحالم جوانهای عزیزی در همین حوالی ساکنند که عاشق نور و روشنی اند. پاینده باشید.
ممنونم از شما جناب باعزت،
بنده، نور واقعی را همین چندی پیش در هر مصرع از غزلیات حضرت عالی دیدم و اعتراف می کنم که واقعی بود.
پیروز باشید
چقدر قشنگ بود
تا حالا فکر نکردم بودم میشه تو بهشت دنبال یه چیز والاتر بود
سلام،
بهشت برای اهلش بشارت داده شده. . این خیلی عالیه!
اما کسانی هم هستند که همیشه دوست داشتند جایی قرار بگیرند، که صدای نفسهای خدا را هم بتوان شنید.. این زیباترین و غیر منطقی ترین، استدلالِ کسانیه که تو بهشت هم آرام نمی گیرند. ..
ممنونم/ موفق باشید.
لحظه دیدار من ذره با تمام هستی را در ذهن کوچکم خواستم که مجسم کنم ولی چه عاشقانه تو را در ذهن که نه در کنار خودم حس کردم حسی زیباتراز نسیم بهاری مهربانتر از مهر مادری و گرمتر از گرمای خورشید و من چه غافل بودم این سالها از وجودت و تو با همی وجود مرا در بر داشتی و من هنو هم غافل از این دوستی عاشقانه
احسنت به این قلم و فکر واندیشه شما که جاری شد در میان سپیدی کاغذ و خلق شده نوشته زیبای به نامتان
قلمتان همیشه مانا باد
ممنونم، متن شما هم زیبا بود..
موفق باشید.
یک نفر هست که از پنجرهها
نرم و آهسته مرا میخواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند
یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست
مثل دوران خوش کودکیم
پر ز عطر نفس شببوهاست
یک نفر هست که چون چلچلهها
روز و شب شیفته پرواز است
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است
یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید
آسمان، باد، کبوتر، باران
قصهاش را به زمین میگوید
یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند
گاهگاهی ز خودم میپرسم
از کجا اسم مرا میداند ...
همه ی ما همین الانشم خدا رو تو دلمون داریم فقط گاهی یادمون میره :)
همیشه شاد و پیروز باشید دوست عزیز...
سلام،
شعر زیبایی رو ضمیمه نموده اید..
بله، افسوس که ما آدمها اغلب چیزی که نباید فراموش می کنیم ..
سرگرمی های ما و در سوی دیگر خدا، موازنه ی جالبی نیست.
موفق باشید.
http://s4.picofile.com/file/8185810542/shahr.jpg?w=604&h=381
باران بر شیشه ی پنجره می کوبد
صدایِ باران به صدایِ بهشت می آید
نزدیکِدورْ.
دورِ دست نیافتنی
بهشتی بی کران .
وصفی جالب از بهشت و جهنمی که هر دو از بالِ اندیشه هایِ ما سر بر میآورند و به دنیایی تعلق می گیرند که در شانِ ماستْ.
پیروز باشید و سربلندْ.
و سلام ...
بالهای همین اندیشه ی پرّان بود که اولبار کوبید دَرِ آستانِ ملکوتش را .. . خدا، باز با زبان سکوت گفتمان می کند.. .باران شاید .. او نیز بر پنجره ی دلها می کوبد،
فهم می خواهد دستگیره ها را یافتن و باز نمودن ...
سپاسگذارم از سَهمِ فَهمِ شما
و موفق باشید