ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

بازوی فرشتگان

به نام خدا

رمضان. ماهی که در آن نور مداخله می کند، به میانجی گری میان تو و دنیای خشمگین تو. برهم می زند این کشمکش دیرین را و امان می خواهد بهر ساعتی سکوت، که همانا سکوت، خمیر مایه ی معرفت هاست. جمله مریدان آذر کیش، پس می کشند دامان و چنگ می زنند بر پرده های زنجیر، که دریده نشود این حصار آهنین مگر به اذن خدا.

مردود می شود این ردای عالم سوز، و به کنج گنجه ها گرفتار می گردد تا بازار آدمی و آدمیت، دگرباره گرم گردد به اعجاز سحر(نیمه شب). وقت استحمام است از جور وساوس سالانه و به ماهی دلارامی و همکلامی معبود از سر گرفتن. شکایت می برد بنده، از کرده ی خود تا خدا که این من نبوده ام اگر به معصیت گرفتار آمده ام امروز، و هر چه بود از اوست.

 و باز خدای عالمیان به دلهای بندگانش رجوع می کند و در میان آنهمه زلالی که خود مسبب آن شده هیچ نمی بیند و نوا اینچنین بر می آید که هیچ ندیده ام از شما مگر آنکه بر دوباره ها تکیه کنید و انکارم نمایید. بنده اما همچو کودکی که مراتب عفو مادران بر وی حادث شده باشد، فراسوی حلقه های اشک خود افقی مواج را خواهد دید، اشکها را کناری میزند بلکه واضحتر شود این فرصت دوباره، دیدگانش را.

آنزمان که دو گونه ی خورشید سرخ است از سیلی های مدام شرق و غرب زمین، آنزمان که کواکب دوار، دوری می نمایند از معاصی دامنگیر و به قعر سایاهچاله های تاریک تن می سپارند، زمانی که مفری نیست دانه های نمناک گیاهان را، بجز جوانه زدن بر بستر رو سیاه زمین. آنزمان که حتی زمان به انحطاط کشیده می شود و نفس ثانیه ها به شماره می افتد، پیکی نزول می کند با پیام هستی بخش عشق و فرمانی منضم با اسم اعظم که رج می زند این نسل کهنه را با کلام امید. روحی نو دمیده می شود در کالبد فرسوده و زنگار آلود قلمرو انسانیت، که بواسطه آن بتوان تنفس را، زندگانی را از سر گرفت.

یکی از میان یازده تلاش سی روزه که احیانا به تباهی گذشته باشد، سر بر می آورد و غیرتمندانه تن خویش را پالایشگاه معاصی مسلمین قرار می دهد و تنها افرادی را بداخل خویش می کشد که بدان اعتقاد قلبی پیدا نموده باشند. تجربه ی گرسنگی در این زمینه، مقصود آخر است و مقاصد بیشمار در آن طرح گردیده.

خداوندا من حقیقت عبودیت را در سایه سار بخشش تو می جویم. که این بنده ی مبتلا به بیماری های متعدد زبان و عمل و اراده، اگر به خود واگذارده شود نیستی ببار می آورد و روسیاهی. بی شک تو نیز چنین شرایطی را بارها در ما رصد نمودی که چنین سرای باشکوهی را نشانمان دادی. افسوس بر آنکس که دروازه های سرزمین بخشش تو را گشوده بیند و آنچنان دل را مشغول غیر نماید که از این دریای نامتناهی رحمت، بی نصیب ماند. و فرخنده باد جشن شادمانی دلهایی را که بازجسته اند رسم و سیاق عشقبازی با عوالم فوق را. چه شوریست میان دلهای آماده مومنینی که دیگر برای ایجاد رابطه با معبود، به واسطه ها نیازی ندارند و البته موعظه، که اینبار خدا خود به نجات فرزند آدم آمده است. دیگر کسی نیست که برای نشانی دادن منزل خدا سرت را درد بیاورد.

                                                

بازوان فرشتگان از فرط فزونی نعمات ربانی سنگینی می کند و چه سخت می افتد این ایام کافر کش و ضعیف پرور بر بدخواهان و کژ پنداران عالم. آنکه تا به کنون هیچش نباشد و هیچ نکرده باشد و هیچ نداند از خصال نیک، سالاری کند و آندسته که با سمت و سوی یار هم غریبگی دارند مجال ورود می یابند و در رتبه، از مجاورین درگاه هم کمتر نباشند.

متن خود را با یک دعا تمام می نمایم:

خدای من، تو را بخاطر کلیه نعمات آشکار و نهانت، خواه مادی باشند و خواه معنوی، بخاطر هرآنچه در بود ما موثر واقع شده و ما از آن تا بدین لحظه، بی خبریم شکرت می گویم که همانا خیر و صلاح ما نیز در میان یکایک آنها واقع شده است. از اینکه بسیاری از داشته ها، همچو استعدادهای ذاتی، اموال، موقعیت های اجتماعی و فرزندان را جهت آزمون بیشتر نزد ما به ودیعه گذارده ای ممنونت هستیم و امیدواریم آنزمان که به پیشگاهت حاضر می گردیم، توانسته باشیم از آن دریای سخاوتی که با ما همراهشان ساخته بودی قطره ای را به سلامت به تو بازگردانیم که شک ندارم تو آنقدر خوبی و آنقدر همان قطره های اندک را تکریم می داری که بزرگ جلوه کنند و باز بهانه ای بیابی برای بخشش این جماعت نابکار.

عزیزان التماس دعا دارم


نوشته شده توسط نیما.ب/تیرماه 1394

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد