ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

صبح خواهد شد این شب داعشی هم، صبح خواهد شد

به نام خدا

گرگ صفتان، خود از زبانه های آتش می ترسند و باز به سوزاندن تظاهر می کنند. به زیر کشید همه پرستو آشیان را و بسوزانید دامن آلاله ها. پهنه ی دشت، پر ز ساقه های بی سر، از اندام مثله آدمیان که تنها بخش اندکی از آن به کوشش شما چنین هرس شد و اما گلواژه های زندگی همچنان می رویند بر بستر زمین. بسیاری، چنین کردند چون شمایان تا بلکه نامی شوند و نامیرا. نامی شدند شاید از سر یادمان های نفرین آمیزی که بر جای می گذارند و نامیرا هم، چون گرفتار آتش قهر ابدی گشتند تا همیشه. همانا دنیا به خود کم ندید از قماش شما و هنوز اوراق تاریخ از چون شمایان، بوی مردار می دهد و ادرار کفتاران گرسنه. که بر گورتان پای می کوبند، بلکه راهی به داخل بیابند، بحر سد جوعشان از این سفره ی ناپاک بر جای مانده که روزی این بساط مالامال از کثافت،  شما بوده اید و البته خواهید بود.

کار شیطان آن است که در ظاهری موجه و شکیل، به موازات گامهای مومنین حرکت کند و سرعت خود را با سرعت آنان تنظیم. حتی در صورت ضرورت، دکانی در سرای ایمان داران، تاسیس کند با همان اسم و رسم و همان کالا عرضه کند که آنان می کنند. و در لابلای آن کالا، مضامین لادینی خود را بگنجاند و در فرصتی مغتنم، بازار و سرای و هر آنکه در اوست، یکجا بسوزاند، به آتش کین و نفرت خود که این پیشه ی اوست. همان تکلیف خود نگاشته ای که یادگار از روز سجده است و بیش از هر چیز آزارش میدهد سربلندی آدمی و دمی نیاساید جز آنکه احوال آدمی را نزار بیند.

                                                

اینبار او بسیار قرین و زیرکانه و به موازات اسلام عزیز، این آیین توحیدی، دکانی علم کرده با پیشخوانی آراسته تر از همیشه و خود را بیش از همیشه طلایه دار و مخلص رسول(ص) و آیین وحدانیش معرفی می کند و جنود منحرفش را به طرزی، تعلیم می کند که آنان خود را در محضر رسولش می پندارند و گفته های وی را آمال رسول (ص) می دانند و وعده های او را همان وعده های رسول (ص) می دانند و حاضرند خود را قربانی این مسلک از درون، تهی گردانند.

افق رنگینی که پیش روی این مسح شدگان شیطانی ترسیم شده، سرشار است از آرزوهایی که کمی آنسوتر، همه شان به ابزار انتحار محقق است و آماده. فقط کافیست تا کارد و چنگالی فراهم آورند و در جیب ها نهند و پس از متلاشی ساختن اندام خود، در میان انبوه زنان و مردان و کودکان بی دفاع، به ملاقات رسولشان شتابند و معتقدند، آن حضرت خود به استقبال وجود ننگینشان می آید و سبدشان به شمار قربانیان آکنده می سازد از عنایات حق و میوه های بهشتی آنچنانی.

به آن یکی گفته اند تا ذبح کند همچو رمه های پروار، انسان را و بشمرد از یک، و تا هفت نشود رضا ندهد کشتن خلق را و حتما سفارش داشته اند که هر چه فجایع صادره از شما، وخیم تر و برملاتر و به خوی حیوانی نزدیکتر باشد، تحقیقا، اجرش هم در پیشگاه خدا و رسولش بیشتر خواهد بود. درود بر آن مخیره ی منفور و محدود باد، که لااقل کمی به خود زحمت تعمق و تدبر بر این خواسته های بیجا را نمی دهد و چقدر بر این لادینی اصرار دارند و ایمان، این رفیقان بلند ریش بی ریشه و فارغ از آنکه خود، بخشی از این بیماری مسری قرنند، افسار گسیخته، می تازند همچون تازیان، آنان که انعقاد نطفه شان در بلاد دور صورت پذیرفت و حال ادعای نزدیکی دارند با جمله مسلمین نزدیک.

تا بوده است، این اقلیت صهیون ناقص العقیده، از چپ و راست بدنه ی اسلام را آماج حملات ناملموس اینچنینی قرار داده اند و هنوز هم حاضر نیست این یوق چاکری شخص آقای شیطان از منافذ بینی خود باز کند به این زودی ها. انتها ندارد، کوته نظری این بزقاله های چموش دست آموز، چون هنوز که هنوزه می پندارند آن نظم نوین موعود، تنها به دستان چروکیده ی این قوم منفور، صورت می پذیرد و هنوز از نعش آدمها برای نجات برخی آدمهای دگر نردبان ترقی می سازند.

بروید عزیزان هم قسم. ای خواب زده های خوش خیال، بالا بروید ازپشته ی اجساد انسانهایی که به فرمان شما کشته می شوند و به دستان شما قصابی. بلکه در فوق آن قله ها، خدای بینید و از قضا او از شما راضی شده باشد. بچکانید ماشه ها را در دهان خردسالان و بیاویزیدشان از دیوارهای بلند که در این سن و سال، آنان تنها از دنیا شیشه ای شیر می شناسند و پستان مادران را. و شما چه دل مشغولی های کوچک و مضحکی دارید که پندارید، این کودکان همه دشمنند و شمایید آن سربازان رهایی بخش آخر، که لگد مال کردن پیکر نحیفشان را مایه ی غرور و ترقی و سربلندی خود می پندارید. چنان کنید که این غنچه های ناشکفته در بدو تولد، شما و دنیای امروزمان را بشناسند با صدای گلوله ها بر سرسرای کاشانه. بشتابید که حراج کرده اند مقابر را و به هر میزان و کیفیت اگر پر کنیدش، به شما جزای خیر و جاویدان خواهند بخشید. مسیر بهشتی که در ذهن شماست، از معبر کشتگان خفته به خون است شاید. جنگی که شما بدان دامن می زنید و منطقی که از آن پیروی می کنید امروز، کارزار نبرد را به حیاط و حریم خانه ها کشانده و تاسف باید خورد که خود را مرد می دانید و حرم و حرمت نمی شناسید و چنین می کنید با خلق خدا، که همانا یزیدیان با فرزندان رسول نمودند و تیغ به همان صورت می کشید گردنها را که آنان.

مکدر کنید چهره ی سربلند نهالی (اسلام) که به دستان رسول(ص) کاشته و توسط پیروان بر حقش (اهل بیت) آبیاری گشت. و بچسبانید خود را،  ای وصله های ناجور و ناچسب زمان، به شجره ی مقدس اسلام، که امروز اعمال شما گواه آن است که غریبه ترینید با او در همه ی دورانها چراکه هیچ کس به خاطر ندارد پیغمبر خوبی ها فرمانی به آزار حتی موری داده باشند و هیچگاه برای عصیان در زمین، جزای خیری معرفی نداشته اند مگر اینکه جهان دچار چنان تغییر شگرفی شده باشد که تشخیص خیر از شر، مشکل شده باشد و آنرا وجه مشخصه
واپسین زمانها معرفی نموده اند که به دست شما تسریع می گردد حدوث آن. ما آخر کار را از روی نا مبارک شما شناخته ایم و موجودی که شما امروز هستید را دیر زمانیست که می شناسیم و در تعالیم مذهبی هر قوم از شما یاد شده است و لازم نیست دجال زمان شخصی واحد باشد و می تواند در انگیزه ی واحد چون شمایانی خلاصه شود که کمر به قتل عام قوم بشر نموده اید و مهم نیست که چه می خواهید، مهمتر آن، که دنیا می بایست چون شمایی را هم در خود تجربه می کرد که البته کرد و مثل همیشه غرامت توحش شما را بی دفاعان سرزمین های مورد هجوم، پس خواهند داد و بس.

                                          

از احادیث گفتید و یادتان رفت از سنت رسول (سلام ا...)، که می فرمودند با اسیران بد نکنید و از غذای خویش آنان را اطعام کنید و به آنان رفتار بد و زننده روا مدارید شاید آنان گمراه شده باشند. اما شما چه کردید؟ جمله اسیران را به انواع مختلف به خاک و خون کشیدید و تصاویرش به جهانیان مخابره کردید تا شاید از زشتی اعمالتان ملل گوناگون دچار هراس شوند از نمایش این قدرت پوشالین. تلاشها کرده اید تا چهره اسلامی که شما نشناخته و نخواهید شناخت را مکدر سازید و مخوفش جلوه دهید و در اینکار از بهترین ابزار ممکن روز و گرانترینشان بهره جستید که البته ماخذ آن بر همگان پوشیده نیست. جالب تر اینکه می دانید دوام این قایم باشکها به تعداد فشنگ هایتان و اسکناسهایی که هنوز می رسند، بستگی دارد و باز بدان ساز و برگ عاریتی می نازید، همچو نازیان. اما عاقبت همه کشندگان مغرور، دیدنیست و گواه خوب آن برگ برگ اوراق دفتر تاریخ می باشد.

روزی دگر خواهد رسید و شعله هایی که از آن قفس آهنین زبانه می کشید، دامن ننگینتان را خواهد گرفت و شما را با همان حامیان همیشگی و عاملین شیطان در زمین، محشورتان خواهد ساخت تا ابد و یقین بدانید که تصاویرش از همان رسانه، که روزی دستاویز قدرت نماییتان بود، به جهانیان مخابره خواهد گشت.

نوشته شده توسط ن.بهبودیان/ زمستان 93

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد