به نام خدا
فرخنده ترین بهار من, راست بگو
رنجیده مشو، هر آنچه دل خواست بگو
حیلت تو رهاکن ار به ره, پابندی
شوریده مرام و بی کم و کاست بگو
شاید ندهد دست دگر فرصت دلجویی ها
بشکن تو سکوت و دست و دل باز بگو
آهنگ بدم، زیر و بمم کوک نباشد هرگز
بنواز مرا به سبک این ساز بگو
سنت شکنی کن، اصله ها ویران کن
گر پاپ و کلاسیک نشد، جاز بگو
بر کرسی مستندساز اگر تکیه زدی
از نمای دور و بسته و باز بگو
آش اگر ببیند ز تو زلف افشانی
آتش زند این رشته به صد آز بگو
سهرابم اگر بیاید و ناز کنییش برود
بی شک نبرد باده نوشین ثمر، آن آب بگو
دیوانه شناسم که شفا یافته ی کویت بود
نیمی بد و آن نیم دگر شیفته ی رویت بود
آخر برسیده از "الف" وا مانده
بهبود شدی، "الف" بیاوردی تو طناز بگو
(تقدیم به همسر عزیزم ثریا)
...
ن.بهبودیان/زمستان 93
بسیار زیبا ... ممنونم
خواهشمندم، خانمی که شما باشید، شایسته ی بهترین ها هستید.