ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

ریز نظریه ای خرد، در باب اصل پیمایش کیهانی

به نام خدا 

 

بنشسته بر زورق آرزوهایم، تنم را پذیرای هجوم بی امان بادهای مخالفی ساخته ام که قادر است با هجمه ی خود، به پیش برد مرا در انحنای زمان. بادبانی از جنس جان بر می افرازم، و با رنگی سرخ و سترگ، چنین بر او می نگارم: " سرای استقامت همینجاست" . باد می فرساید و خرد می کند، در هم می شکند و پیش می برد. همچون آوار موج بر تن عریان ساحل، مملوام از خراشهای نافرجامی که سوغات این حسن همجواری است. من و باد، از دیرباز رفیقیانی هستیم ناگسستنی. 

 مجریان موازنه ای پایاپای که اگر دمی هر یک از ما از بودمان قصور کنیم و شانه خالی کنیم، به رایگان فضیلت خود به توبره ی دیگری جاری ساخته ایم و  وزینش ساخته ایم. وجه تسمیه ی این سفر، بر پایه ی وزیدن و استقامت استوار است. استقامت نه به معنای مبارزه،  و میل به سکون بلکه از حیث ضرورت اصل پیمایش که از او زمان ساطع شود، در حرکت باشد.    

 

 

  

علمی تر اینکه:

او می باید در تمثیل، به حرکت اجرام در اسماء مانند باشد. همانگونه که اگر جسمی با جرم مشخص و با شتاب معین در فضا حرکت کند، از او زمان ساطع شود. حال اینکه او ممکن است در هنگامه ی پیمایش از لحاظ موقعیت مکانی در چندمین لایه ی منظومه ی خود، مدفون باشد و در عین حال می باید برای دقت بیشتر، شتاب اولیه او در شتاب اولیه یکایک منظومه های موازی با آن ضرب شود.   

این امر و کلیه محاسبات هم راستا نشان می دهد، زمان فعلی جسم مورد پیمایش، تنها از دید شخصی که از لحاظ موقعیت مکانی با او هم عرض شده یا به عبارت دیگر در لایه ی منظومه ای آن اتفاق افتاده است، قابل محاسبه و درک می باشد. حال اینکه ممکن است، ساعت و زمان کیهانی هر دوی آنها کلا از دید لایه های فوقانی یا تحتانی، بگونه ی دیگری باشد.   

 دوری صور فلکی از یکدیگر، مکاشفه ی دقیقتر این اصل را با مشکل مواجه می کند، اما چیزی که انکار ناپذیر و قابل درک می باشد این است که در سکون مطلق، پدیده از بود خود فاصله گرفته و با عدم، همسایه می شود و زندگی و شوریدگی در همان اصل پیمایش مشروحه خلاصه می شود. سکون مطلق بر اجرام سبقه ندارد و به معنای " هرگز وجود نداشتن" است و با مرگ متفاوت است.    

شاید! برای حلول مرگ، حادثه ای دیگر  و در جهت عکس، با سرعت بسیار بالا اتفاق می افتد. جسم که ماهیتا  وجود آن در کیهان دارای سابقه بوده، حال با تغییر وضعیتی ناگهانی بر اثر اتفاقی ناگهانی، قرینه ی اثیری خود را با شتابی دیوانه کننده و سریع در کیهان رو به جلو،  رها می سازد. شتاب فعلی قرینه، اکنون برابر است با برایند سرعت کنونی کلیه ی لایه های منظومه ای موجود در کیهان در همان لحظه قادر است او را به منتهی علیه عالم قوس دهد.   

حال بیایید کلیه نسبتهای عالم را همچون رشته ای مرتبط و قابل تبدیل در نظر بگیرید و نظریه ی فوق را بر اصل تک تک آنها شدنی بدانید. اتفاقی که ظاهرا می افتد این است که از کوچکترین ذره کشف شده قبل از اتم که نوعی باریون است بنام " زی بی"، تا بزرگترین توده رصد شده عالم بعد از هسته منظومه ای بزرگتر از شمسی، جملگی در کار حرکتند و پیمایش و این در مورد کواکبی هم که از دید ما همچون میخی در کیهان ثابت مانده اند، می شود. چون جملگی ما و آنها به سمت و سویی مشترک در گذار هستیم.   

حال کم و بیش این حق را به خود می دهم تا آنچه مرا به کوران حادثه ها، هل می دهد از خویش بدانم و از  وی سپاسگذار هم باشم. چراکه تا بادی اینچنین مخالف بر بادبان جان نپیچد، من و زورق چوبیم غرقه ی هفت دریاییم و سرگردان تر از همیشه. دلیل پابرجایی و استواری مدام زورق نشینی چو من شاید این نیز باشد که چشمی ستاره گون شبها بر پهنه ی دریایی دنیایی که بر او شناورم به من می نگرد و تا به خاطر دارم همیشه از او گرا گرفته و به سمتی مشخص میل میکنم منظومه وار .. .    

    

نوشته شده توسط نیما.ب / پاییز 1392

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد