ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

براستی چه کسی جلادخانه های دوزخ را می سازد؟

به نام خدا


به عاریت از تمامی ابناء بشر شرمگینم و ناگزیر. مارها دهان باز می کنند و آدمی می طلبند بهر خوردن، زندانبانان میل آهنی خود بر آونگهای آویخته می کوبند، همه جا پر شده از ارتعاش خشمی مذاب که از لابلای سنگ های سرخ و خاکستری سر بر می آورده و نگاه می کنند صفوف منتظران را. قفس تنگی گرفته ام از این اختناق گرم و آتشین، این شهر شلوغ که دوزخش نامند.

ما دوزخیان جملگی هیزمیم بهر سوختن، و رفیقیم همه آتش زنه ها را به هر کیفیت، چه کاه باشند و چه کوه آتشفشان قهر. در سرزمین تنوره ها کمال اولی، رقص ناب بر طنابهاست که هر چه رنج سوختن بیش باشد لاجرم آن رقص زیبا تر بود. کسی مصون نباشد از گزند حریق تنسوز که امروز همان روزیست که مبشران تاریخ، پیوسته بیم آن می دادند.

" اشتباه نکنید! " خداوند زیبایی ها، ممکن نیست در پس پرده ی محبت خود جلادخانه ها پرورده باشد. اما، جلادان ذهنی زمان، به رغم آنکه همواره نیاز مادی آنها از استبداد فکری من و شما تامین می گردد، مدام در گوش ما می خوانند که خداوند خشمگین ما، تو را اینچنین و آنچنان و با فلان کیفیت رقت بار تعزیر می نماید و اگر آنچه را که ما به تو می گوییم نکنی همان شود!

مهم این نیست که خداوند متعال چه خواهد کرد، مهمتر این است که ما او را چگونه شناخته باشیم. درک زلال و بی واسطه تو از پیرامون، همان بینشی خواهد بود که به مدد هزاران درفش عقیدتی نتوان آنرا در نهاد تو حک کرد و کوبید. آیا خداوند متعال اگر به زبان عرب سخن خود را مکتوب نمود، دلیل قاطعی خواهد بود که کار را مشکل کرده باشد؟ خیر در جایی که تمامی کائنات خطوط خوانا، مانا و مسلم کلام خداست چه چیز مشکل و غیر قابل حلاجی می نماید؟ مگر آنکه فکر تو خشکیده باشد و مشکلش پنداری. دروازه های این ذهن خاک خورده را بگشایید که وقت وقت تدبیر است، این حال و روز نکبت بار را.

                                   

خداوند در تمامی ادوار، هیچگاه برای رستگاری تو کسی را نفرستاد تا بجای تو فکر کند، تصمیم بگیرد و اگر لازم دانست و شرایط هم ایجاب کرد، تو را عملا از منکری بازدارد اما همان خداوند خوبیها بارها مصلحانی را بهر آگاهی دادن تو از منشاء ناپاکیها و آلودگیهای زمین حتی همین جماعت بیکار فرستاد و بارها نشان داد که تصمیم با توست. حتی تو در انتخاب مراتب نحس روزگار مختاری و اگر تشخیص تو بر آلودگی ها دلالت دارد تجربه اش کن اما بدان ابواب رحمت ما همواره باز است. آیا تحلیل و تدبر اعمالی که صد درصد آنها در تسلط ارتکاب ماست آنقدر سقیل و طاقت فرساست که می بایست تا بدین حد آنرا به دیگری محول کرد و چاره جست؟ پس کرامت و شرافت آدمی کجا رفته است؟ آیا خداوند قادر، لگام انسانیت را برای کسب مصلحت احتمالی بیشتر بدست مومنین کثیر الامالی سپرده که باز پس گیری آن هم، اینقدر مشکل شده؟ و آیا مقوله اشتباه بر خداوند مترتب است که غفلتا امری تا بدین حد اشتباه بر وی حادث گردیده باشد.

در مقابل، ذات بندگان وی سرشار است از شکنندگی در ارتکاب اشتباهات که بند خوردن فطرت بلورین آدمیان تنها از عهده کرم و بخشایش پروردگار جهانیان برمی آید و بس. که گفته است انسانی با یکچنین مکنونات متلاطم فکری - رفتاری می بایست سراسر عاری باشد و اگر هم مرتکب شد شایسته ی اشد عذابهاست که نقل کیفیت آن هم بسته به سلیقه ی راوی آن، تفاوت پیدا کرده است؟ در جایی که یگانه حکمفرمای جهانیان حکم بخشش مولود را قبل از تولد وی صادر نموده چه جای آن است که با چشمانی سرخ بر آن آتش دوزخ خودساخته، بدمیم. خداوند برین اهل خلف وعده نیست و هرآنکه جمله اعمالش مردود داند از حیث سرباززدن به رسم و آیین خویش تعزیر می کند و قرار نیست بنی بشر را همچون رمه های چوپانی، به قصد ترساندن از حریم گرگ معاصی، هی کنند و او از بیم آتش و مارهای غاشیه و نوشیدنی های مذاب از ارتکاب امری منصرف گردد.

چرا برای غلبه بر اذهان همیشه در رهنماییهای دینی می بایست از سریعترین و البته مخوف ترین مجاری ممکن وارد شد و نتیجه گرفت آنهم در جایی که روح لطیف خداوندی، در یکایک ما موج می زند و این لطافت ذاتی، خود با نسبت دادن چنین خشونت واضحی بر منشاء هستی منافات دارد. چرا می بایست جهنم و جهنمیان مقدمه ای باشند بر نائل آمدن بر حدود بهشت؟ و آیا ما مردمان عصر حاضر را هنوز می بایست با تمثیلهای بدوی دوران کهن ترساند تا بد نکنیم. آیا نمی شود تفاسیر بواقع نوین تری هم از مضامین کلام خداوندی منطبق بر علوم روز نیز ارائه داد، تا پاسخی بشود محکم تر، بر خیل عظیم پرسندگان امروز؟ مگر نه این است که بنیان ایدئولوژی فردی همراه با او و ارتقاء سطح فکری او رشد می کند و اگر اینچنین است چرا پاسخ شریعت از ابتدا بدان یکسان است؟

آیا این تکلیف بر ما نیست که معجزات کلام خدا را که هرچه بیشتر با رخدادهای زمان در این عصر آهن و خون مطابقت دارد، استهسال نماییم؟ پس چرا هنوز که هنوزه از برندگی تیغ می گوییم و سوزندگی آتش دوزخ و هیزمی که همواره ماییم. آیا راهی که پیوسته به غلط، مرید می ستاند به رغم سادگی در به اجرا گذاردن آن، پیمودنی می نماید و گریزی هم از آن نیست، لاجرم شیوه خوبییست اگر مومنانش از بیم تفدیده شدن در آتش خشم خداوندی به اخلاص عمل رسیده باشند و با رسوم دیگر غریبه شوند؟ مسیر روز بازده همواره مسیر ارجح نبوده و نیست و گاه به گمراهی منتهی گردد اگر همواره افق بد کرداریهایش آتشین و غبار آلوده ترسیم شود. در آن شرایط، خود ازآن خواهید داشت که تصور آن کارزار که بی امان و منتها ترسیم شده و تا ابدیت کشیدگی خواهد داشت ممکن است چه عواقب روحانی منزجر کننده ای در بندگان داشته باشد و چه مشکل تر می شود آنزمان که می بایست راه و رسم بندگی مخلصانه را از لابلای همین تصاویر ذهنی جست و استشمام کرد و موفق هم بود!

                                              

شاید پیروان این مسلک فروافتاده متقاعد شده باشند که دنیا مزرعه آخرت است منتها بهر سوختن، آنهم به کبریت قهر و اشکال تراشی ها اما این با اصل ذات باری تعالی که سراسر بخشندگی و احسان است مستقیما منافات دارد و برخی جنبه های دنیا طلبی بر آن مقدم شده است شاید.

شاید وقت آن فرا رسیده باشد تا بشر با بهره گیری از محسنین و مخلصین واقعی دینی، عالم به علوم جاری زمان و مسلط بر شناخت خدعه های متعدد شیطانی، بی طرفانه و خداپسندانه تر، به تفسیر آیه های نور رود، مسلما اینبار توشه ی او از این دریای زلال آگاهی، وزین تر خواهد بود نسبت به زمانی که منافذ ذهنیش، یا در اختیار اغیار بوده اند و یا در اقلیت بسر می برده اند و یا مغرضانه تفسیر به رای می گردیده اند.

کسانی که می توانند و به حد کفایت از قوای فکرت خود بهره نجویند، نسبت به ذره ذره آنچه می توانستند و نکرده اند، مسئولند و حتما در پیشگاه باری تعالی پاسخگو خواهند بود. مهم این است که بشر با تمام ضعف هایی که دارد نقشی هر چند کوچک در اشاعه حقیقت مستتر در کلام قدسی داشته باشد و برایش اصلا این مهم نبوده باشد که آنچه عرضه می دارد، به حال حکمفرمایان دوران، مقبول افتاده است یا خیر و اصالتا از فقدان صداقت در کلام رنج نبرد.   

اینگونه است که در روز قضا خود را مدیون نمی کند به جماعتی که خدای را روزی از دریچه ای که ایشان به سمت و سوی بارگاهش گشوده اند به کمال دیده اند. باشد تا بسیار آسوده تر از گذشتگان خود، شبا هنگام سر خویش بر بالش آسودگیها نهند و خداوند بهشتیان از وی راضی تر بود. ان شاءا...

دیدگاه شخصی من از جهنم، سوزنده است اما از جنس آتش نیست. چراکه بر اساس این دیدگاه، در روز جزا، دسته ای بر حسب داشتن سیر قهقرایی اعمال در دنیا، شاید دگر جایی در حریم الهی جانان نداشته باشند و چنان دردی را از فراق یار متحملند که آتش، خود مثالی خواهد بود از سوزندگی هجمه ی این فراق جان فرسا... و این حریق جان سوز، جز به وصال آن قائم به ذات عالم هستی التیام نیابد... .

خداوند، آتش را مثال آورده است. چون تو در زمان سوختن، بارها عمق دردش را چشیده ای و در مقام مقایسه، انسان همیشه سوخته شدن را جزء شدیدترین دردهای ممکن قلمداد می نماید و چه بسا منظور از آن، همان شدیدترین عذابها باشد حتی اگر بدان کیفیت برگزار نشود.

پاینده باشید.

نوشته شده توسط ن.بهبودیان/زمستان 93

نظرات 2 + ارسال نظر
sara یکشنبه 11 مرداد 1394 ساعت 07:57 ب.ظ http://sara-m71.blogsky.com

سلام
خوندم متنو ♡
شما هم وب خ بی دارید
ممنون که به وب من سرزدی بازم بیا:)

با سلام از بذل توجه شما سپاسگذارم.

[ بدون نام ] یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 02:12 ب.ظ

خدا به دوصورت بر آدم نمایان میشود. یکی به صورت ناری، آتشی، در دوزخ، و جبری. و دیگری به صورت نوری، با اختیار. هر دو گروه، چه کافرو چه مومن به خدا خواهند رسید، ولی به شرط صداقت داشتن. اونهایی که صداقت ندارن منافقان هستند که از همه پست ترن و همیشه در گمراهی.

با منطقی که از خداوند سرسختانه ترین اعمال رو انتظار داره در تضاد هستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد