به نام خدا
همه منتظر آنند شاید، تا این آخرین دندان آسیا هم بشکند ..
آنوقت بی معطلی کارت ویزیت دکتری طماع را بیرون آورده بگویند، دکتر خوب می خواهید؟ بفرما اینهم اروپا..
کسی چه می داند.. آمدیم و کار ما نیز گیر کرد! شاید ما نیز آواره این دکتر و فلان بیمارستان شدیم.. به ما نمی آید دور اندیش باشیم؟! نیاید، اما اهل عفت و آبرو که هستیم...نباشیم هم که لاف آنرا می زنیم.
گیرم که مک دونالد مارگارت تاچر را هم خوردیم، چه کنیم با قرمه سبزی هایی که از دهان خواهند افتاد... طنین صدای آب آفتابه در چاه ها... گلهای چارقد..
مجالس ختم و دهه های خونالوده و خرجین خر و گبه و گالش و آبنبات قیچی و فندک و قاشقها... لخ لخ دمپایی به وقت نماز و صفوف کم اهمیت خلایق...
با خانه ی بی بی چه کنیم که هنوز دیوارهای کاهگلیش به تصور آنکه هیچ دزدی در شهر نیست، کوتاه مانده و طبع خوشش که بینوا، هنوز میهمان نواز است... و از آنجایی که چشمانش هم سوی چندانی ندارد، دوست و آشنا و غریبه را یک قماش می پندارد و قدومشان را به سرسرای خانه روا...
ایران خانم دلیر چه؟... وای به روزی که او را سجل به دست در راه اداره ثبت احوال بینیم .. سوال ندارد خب! .. شاید بدنبال تغییر نام باشد آنروز، مثلا به استرلا، ریچل و شاید هم سوزیانا.. شاید آنروز نامش به انداره نام خلیج مخاطره آمیز باشد و برای تار مویش هم جایزه گذارده باشند.. شاید هم سرش!
ما می دویم و انبود ارّه ها و دشنه ها و قفسها و بولدزرها و طنابها و اسلحه ها بدنبالمان.. پدر ترس بسوزد که اگر نشانه های واقعیش آمد، ملک سلیمان هم اگر داشته باشی برجایش گذاری و خود سریعا زنی به چاک جعده...
نفرین را خوب بلدیم فریادش کنیم.. اما همین که سنگی بردارند همچو کلاغان ترسو بر می خیزیم ..هر کدام به سمتی و بامی .. و تا خیالمان راحت شد ناسزایی دیگر می گوییم و بار دیگر به خط می شویم .. غار غار کردن مسلکمان و هوار نمودن سبک ترساندنمان... و در علامت سوال زیستن زندگیمان...
راستی چه باحال...
دیروز خدا دروازه های آسمان را گشود و اینبار بجای قبول قربانی از حاجیان، خود حاجیان را بهر قربانی قبول داشت... در زمین اما دروازه ها بروی محرمین می بستند... بازهم عده ای در لباس دین، قربانی گاوبندی های کلان عشیره و آل و این و آن شدند و رفتند .. به سلامتی سر خم می... عشق است زمانه را که روزی کمتر از هزار نپسندد.. خرد و کلان هم سرش نمی شود.. و ظالم و مظلوم هم..
می سپاریم آنها را نیز به همان حافظه کوتاه مدت و ضعیفمان همچو قربانیان ریز و درشت گذشته ...
آخ آخ این دندان آسیا چه دردی می کند امروز... شاید کار آن آخرین آدامس تعارفی باشد که از دست غریبه اش ستاندم..
کار روزگار را ببین .. دردی بجانم افکنده تا درمانگری جز خود وی در این شهر شلوغ نیابم..
راستی بلیط اروپا چند است؟!...
نوشته شده توسط ن.بهبودیان/پاییز 94
زمین جای قشنگی است...
عکس هایی از 22 مکان زیبا در زمین ما که به سختی می توان باور کرد، واقعی هستند!
(به روی کره زمین کلیک نمایید)
:Alex morphy (Robocop), to his partner
(in breaking time)
!Don't worry, they fixing you up
تمرین خط شکسته می کنم ...
قلمم شکسته است این روزها
و من
ترجیح می دهم اما.. دستم را گچ بگیرند، تا او همچنان بنویسد...
نیما
نامه من به (Blogsky):
موفق باشید
نامه (Blogsky) به من:
با سلام
کاربر گرامی با تشکر از پیشنهاد شما، پیشنهاد شما به بخش مدیریت ارسال شد و در صورت تایید این امکان فراهم خواهد شد.
موفق باشید
به نام خدا
(ببخشید، بدلیل قرار گرفتن در پیک کاری)
I'll Be Back soon
خنده دار است .. من برای یک" اتاق" دلتنگم. دوستت دارم مستطیل مهربانم!
هیچکس گمان هم نبرده که متن " اتاق آبی" را، سراسر در وصف احوال تو نوشته ام...
تو عجیبی و البته بیشتری از نه سال همنشینی خالصانه...ممنونم که تمام این مدت مرا در خلوت خودت پذیرفتی و دم هم نزدی..،
از بهشت تو رانده شدم بر چشم بهم زدنی ... مرا چه به اغواگریهای لوس مدرنیته، کجا بروم که ذره ای از سادگی های مخصوص تو را داشته باشد..
من با هر آنچه غیر توست غریبه ام.. نمی دانم آیا می توانم آنچه را که براحتی در تو محقق بود را در جایی دگر تحقق بخشم..؟ بگذار تا زمان، میان من و تو، و هرآنچه جدید است، حکم کند...
لینک: