ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

ضـرب آهنـگِ قدمهـا در پیـاده رو

به نام خدا

موسیقی، شـرحِ دقایق است و بدون او، نبض ها متوقف می شوند.. . در آن هنگام که موسیقی دانی می میرد، نُتی بر آسمان ها اضافه خواهد شد.. . فرشتگانی چنگ بر دست، بر گـورِ وی حاضر می شوند و برای همیشه خواهند نواخت .. و این سزای کسانیست که نغمه های نشنیده را با مهارت خویش، صید نموده سیقل می کنند و بر خطوط حامل چنان می نشاند که شنیدنش در نظر شنونده آرامش بخش جلوه کند .. موسیقی همیشگیست..، آواییست پنهان اما موجود و کشفِ دُنیای رازآلودَش مقدمۀ چندانی احتیاج ندارد. . آمادگیِ روح می خواهد و تیز گوشی و اینکه از کنار اشارات قلبیِ خویش به راحتی گُذر نکُنیـم. ..

موسیقی، هنَرِ زبان دل و روح بشر و عالی‌ترین تجلّیِ قریحۀ انسانی است.. روزی که انسان برای نخستین بار توانست تصویری از خوشی ها و رنج های خود را با رقص اصوات در فضای پیرامون به نمایش گذارد، روز تولد موسیقیست و اوست که از ابتدا با بشر زیسته و با روحِ  وی آمیختگی دارد .. . همچون قدرت تکلم و عباراتی که در هنگام شنیدن بر مخاطبین مفهوم افتد، همواره در یک قدمی آدمی گام بر می دارد و حتی قدم برداشتن وی را صـدا می شـود.. ضرب آهنگ شاید.. .

اوست که به مثابه مکاشفۀ الحانِ خفتۀ آدمیست.. . و تنها دلیلِ مسلمِ  استخراج ندای درون به دنیای بیرون.. . و افرادی را که بدُرستی دستی بر این آسیاب کهن دارند خُنیاگرشان می نامند. .. آن ناخدایانِ بی بدیلِ ادوات موسیقی، که اگر بدرستی از پس اصوات آهنگین بر نیایند در سکوت و انزوای هنریِ خود غرقه خواهد بود.. .

سه نظریۀ زیبا شناختی در مورد آن وجود دارد:

موسیقی بدان معنا که زبان احساسات باشد – موسیقی در جامۀ نمـادِ احساسات – و دست آخر اینکه موسیقی ذاتِ صدا و حرکت است و کلّیت آن، بر پدیده ای فطری اشاره دارد که در وجود هر یک از ما بنحوی نهادینه شده و آزاد نمودنَش، مستلزم کسب فنون مخصوصی در همان رابطه است.

زیر مجموعه ای دوست داشتنی از فرهنگ، که در هر جامعه ای کم و بیش یافت می شود و گاه با افسانه ها، حکایتها و احساسات مردمان سرزمینهای مختلف آمیخته شده.. و در مقاطعی از تاریخ بشـر، حرفهای گوناگونی برای بازگو کردن دارد.. نمونه آن جنگ ها، نغمه ها و موسیقی های حماسی و برانگیزاننده است شاید.. . کشتن و حتی جلوگیری از آن.

اگر بر این عقیده استوار بوده باشیم که هنر و اقسام آن و بخصوص موسیقی، تقلیدی از نظام طبیعتِ پیرامون است، هرچند توانایی اش در تقلیدِ اصوات موجود در طبیعت بسیار اندک بوده باشد و جنبه های سرگرم کننده بر منظور اصلی پیشی جسته باشد باز تعبیرِ بی راهی نیست که هنر عمیقاً وامدارِ هستیست و حتی خود ما گونه ای هنرمندانه از آفرینش محسوب می شویم که سالهاست در کنار دیگر کائناتِ ریز و درشت، خوش درخشیده ایم، همچون آهنگی به یاد ماندنی و تکرار شونده.. .

موسیقی سرشار است از مفاهیم زیباشناختی و مملو از نگرشیست عمیق که در لحظۀ نواختن، اوج می گیرد و تجربه اش برای افرادی که برای اولین بار با  او روبرو می شوند، کمتر از حس پرواز نیست.. او به کُنهِ شخصیت راه می بَرَد و قادر است تا ما را به مرتبه ای بی بدیل برساند. .. برای شیدنش لزوماً نیازی به حضور نوازندگان نخواهید داشت .. گاه پیش می آید که گوش فرا دادن به نوای آبشاران، آنهم با چشمانی فروبسته کمتر از شنیدن سمفونی نیست. .. ساز دل را کوک می شاید و انکارِ جُمله نباید ها را در آن لحظه می باید. ..

اگرچه موسیقی به تنهایی قادر به بازنمایی اشکال و رنگ‌ها یا توصیف جهان در قالب واژگان نیست اما زبان و سازوکار خود را دارد و بطریقی دیگر عمل می نماید.. تا جایی که ارسطو در این باب می گوید: "موسیقی، حکمتی است که نفوس بشر از اظهار آن در قالب الفاظ عاجز است بنابراین آن را در قالب اصوات ظاهر می‌سازد." پس می توان چنین نتیجه گرفت که شاید موسیقی و تاثیرات آن بر دیگری، نوعی تکلم است و می توان به کمک آن بر رویدادی اشاره ای داشت. .. و اگر آن رویداد غمناک بوده باشد، موسیقی تواناییِ آن را داشته باشد که حس اندوه را بدرستی منتقل سازد و اگر جز این بود دقایق شادمانه ای را رقـم بزند.

موسیقی، تبادل احساس است با پیش شرطِ مهمِ عدم تکلمِ دهانی شاید.. . اگرچه اشاراتِ او غیر مستقیم و غیر قابل ترسیم و لمس است اما همواره قابلیتّهایی از او سر می زند که برایند تمام آنها می تواند از آن اعجازی ستودنی ایجاد کند.

"ابرها می بارند و رقیق می شوند.. همه جا نمناک است بوی خوشایندی در جریان.. .| سایه ای کم می شود از سر زمین و او با تمامی بُزرگی خویش دوباره تنها می گردد. .."    اگر نُتها بدرستی در کنار یکدیگر قرار داده شده باشند، می توان طراوتِ موجود در قسمت اول جملۀ قبل را، و اندوه حاصله از قسمت دوم آنرا توامان و در ادامه یکدیگر با زبان موسیقی بخوبی بیان نمود..، بنحوی که توده ای از احساساتِ قلیان یافته بیکباره به سمتِ شنوندۀ آزموده دل، جاری می گردد.. که این جریان، قطعاً نمی تواند کمتر از رگبار و آرامش پس از آن باشد.. پس می بایست او را همواره بیش از تعاریف رایج در این خصوص قلمداد کنیم که تاثیرات آن بر روح و ریحان، همواره بالاتر و جاوید تر است از تاثیر بر اندیشه و کالبد آدمی..

باید اعتراف کرد که اگر بعضاً بُردِ اجتماعیِ جریانهای فرهنگی- هُنری، خصوصاً دامنۀ بی منتهای اصوات بسیار زیادتر از حـد تصور است، شاید بهمین دلایل باشد که بدان اشاره گردید. . هنرمندان گاه می توانند چیزهایی را در جان آدمی هدف قرار دهند که ساعتها موعظه و سخنرانی نتواند در موازنه با آن، چنان تاثیر مشابهی ایجاد کند.. . و به همین میزان اگر در بکارگیریِ موسیقی از روش نادرستی نیز بهره گرفته شود، اصوات ناکوکی پدید خواهد آمد که اثرات مخربی بر شخصیت و قرایح آدمی خواهد داشت تا جایی که طغیان او حتمی خواهد بود.

موسیقی را همواره آرام و بگونه ای آرامش بخش گوش نمایید و این کار را تاجایی که تضمینی باشد بر حفظ احوالاتِ خوب و خوشِ شما، ادامه دهید.. او را در اختیار گیرید، بر او نُتی بیافزایید.. اما هیچگاه در اختیار او قرار نگیرید. .. نگذارید موسیقی شما را رهبری کند.. . در مقابل، رهبر سمفونیِ شخصی خود باشید.. تا می توانید ترانه ها را بر اصواتِ خام پیاده سازی کنید و با موسیقی در پیاده روی نم زده چندی قدم بزنیـد .. با زبانِ بی بدیلِ موسیقی تکلم کنید و به حرف های موسیقی اطراف خود گوش فرا دهید و در اینکار بسی مُبالغـه کنید. ..

هرگز از حرکت با چشمان بسته در پیچاپیچِ راهروی عریضِ زندگی نهراسید.. موسیقی مسیر روشنی برای دلهای شما سراغ دارد، کافیست به او اعتماد کنید.. بگذارید تا صدای گامهایتان باشد.. .


موفق باشید

نوشته شده توسط ن.بهبودیان/ تابستان 96

نظرات 1 + ارسال نظر
المیرا سه‌شنبه 31 مرداد 1396 ساعت 02:12 ب.ظ

عااالی

سپاس از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد