ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

شَبان و رَمه های سرگردان

بنام خدا

دانی که کیست آن شَبان، که تو را از میان دشت هراس تا مراتع سرسبز و خرم عبور می دهد؟ .. او که در مقابلِ چشم دشمنانت در دشتِ اجابت ها سفره ای بهر تو گسترانیده و تو را همچو میهمانی عزیز، بر خود پذیرفته و جامهای شوق تو را لبریز نموده است ... او که تو را تا ورای این سرزمینِ وسیع، تا نهایَتِ پیمودن، ترکت نکند.. هرچند تو از رویِ وی منحرف شوی و غافل، و همچو بزغاله ای چموش و کنجکاو، راه خویش را بی سبب از وی دور نمایی و در آن لحظات، سایه های مرگ لحظه ای تو را ترک نکند مگر به اذن او. ..

او هر که را بخواهد رهنمون باشد و خانه ی او، خانه ی امنی خواهد شد که آجرهایش هر یک از جنس نیکویی و رحمت است..  و تا ابدالاباد در آن سکنی خواهی گزید بی آنکه گزندی بر تو رسد از گرگ های زمانه و خیل دُشمنانِ گماشته، که برق چشمانشان از پشت درختان تناور به تو می رسد...

عصا و چوب دستش تو را قوت قلب خواهد بود و جز به وقتش فرود نخواهد آمد.. یا بر پیشانی معاندینت و یا بهر تادیبِ تو.. . در این دشت وفا، حتی سگان نیز جز به حراست از تو نمی اندیشند و بی وقفه پارس می کنند.. و تو از اینکه همگان، فرستاده ی اویند احساس امنیت خاطر داری و در اندیشه ی آن چراگاهِ ابدی باقی خواهی ماند...  

تو در میان آن انبوه، همچو ذره ای به شعور غَلتیده، مقصود وی خواهی بود، همانگونه که از ابتدا بوده ای ... و چه بسا که این دشت و هرآنچه در اوست و دیگر جانداران، همه بخاطر تو برانگیخته شده باشند .. درختان، میوه ی خود را در موسِمَش به بار خواهند آورد و تو می اندیشی که بهشت برین، جز اینجا نیست، جایی که هزاران سال بر شبان نامدار، همچو نیمروزی بیشتر به چشم نرسد پس او را تا جایی که زمان نفس بر می آورد، سرود تازه ای بسرایید.. ای تمامیِ زَمین و هرآنچه در اوست.. زیرا که خداوند  بزرگ است و به غایت، شایان بهترین ستایشهاست. . از جلال وجود او بر خود بلرزید و فرو ریزید گَردِ یادهای مُشوَش را، که این عین بخشایش است.. اوست که انسانها را روزی به انصاف خود، داوری خواهد نمود...

عزیزان.. یاد خدا، همان یادِ خُداست.. او که خود گفت: (این مَنم که مَنم)، یَهوَه، الله، اهورا مزدا، همان خدای قادرِ هَستیست و مهم نیست که او را بر یِگانگیَش با چه زبان و از بطن کدامین رشته ی اعتقادی می خوانید. . و مهم نیست که واژگانِ دعا و ثنای شما به کدام آیین نزدیکتر و از کدام آیین دورتر باشد.. چیزی که همواره مهم است و منظور او نیز هموست، این است که رمه های سرگردان، همیشه در اختیار شبان باقی مانده و از جمع ریسمان الهی مُتفرق نگردند.. .

اما ادیان در این میان، همواره نسخه های متفاوتی از درک بشری هستند که قصد دارند تا ذاتِ انسانهای مُوحد را به سمت و سوی هَمان دشتی مُتمایل سازند که جز خدا و بندگان در مقابل چیزی در او نگنجد.. پس اگر ما این را درست دریافت می داشتیم، هیچگاه در مَنجلابِ مُجادله، دست و پا نمی زدیم. ..

بنده به نوبه ی خود، امروزَم را با دعایی شبیه به آیینی دیگر، روانه ی درگاهِ قُدسیَش نمودم و هرگز از آنچه کردم پشیمان نخواهم بود.. باشد تا روزی دِگر، شگفت زده ی دعایی از آیینِ وحدانیِ دیگری گردم و آنرا نیز بیاموزم و چنان که آنان خدای را صَلا می دهند صَلایَش دهم...


موفق باشید

نوشته شده توسط ن.بهبودیان/ بهار 95

نظرات 6 + ارسال نظر
آریا یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 03:00 ب.ظ

نیما جان، من تازه وقت کردم که این متن رو بخونم و واقعن سوپرایز شدم. خیلی علی و زیبا نوشتی. به تو افتخار می کنم مرد. با اجازه در فیسبوک و اینستا به اشتراک گذاشتم.

مرسی آریای عزیزم، امیدوارم سفرهای کاری اخیر، هر چه پربارتر بوده باشه و برای کسب و کار جدیدت آرزوی برکت هر چه بیشتر دارم..
این متن رو به تو و ایمان پاکت هدیه می کنم / موفق باشی

بهامین یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 08:30 ب.ظ http://notbookman.blogsky.com

عالی مثل همیشه

ممنونم از حضور شما.

Maryam h دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 11:42 ق.ظ http://words-world.blogsky. com

چ زیبا
و چ قالب زیبایی
ممنون از حضورتون

مرسی

دختر بهمنی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 08:24 ق.ظ http://dokhtarebahmani.blogsky.com

چقدر فرق بین پست قبل و این پست هست...
توو پست قبل یه جور آشفتگی حس میشه و توو این پست یه آرامش نسبی...

در مورد پاراگراف آخر باید بگم که منم کاملاً موافقم هر دینی که توش اعتقاد به خدا اصل باشه ،قابل احترامه :)


زیبا نوشتید....

بله
بنده همچنان معتقد هستم که دین ما هرچند کامل و قابل احترام، اما همیشه بر روشهای محدودی برای ایجاد ارتباطات الهی دلالت دارد که غالبا موفقیت در این زمینه را در گرو پرداختن و تسلط به زبانی غیر از زبان قابل فهم برای ما می داند.. .
شاید می باید قبل از آنکه برای داشتن بهترین دعاها بدنبال بهترین نسخه های مکتوب باشیم، باید بدنبال اولین و بهترین واژگانی باشیم که محصول خانه ی دل خود ماست، نه محصول خانه ی دل دیگر بندگان صالح خدا.. .
اعتراف می کنم که بعضی از این واژگان را در میان نیایش دیگر پیروان مکاتب الهی یافتم که متن فوق، حاصل همان اندیشه است..

مداد کوچک سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 04:35 ب.ظ http://medadekuchak.blogsky.com

چشمه ی زمزمْ ، عصای موسی ، وحیِ نازلْ " قرآن "


آدم و بنی آدم را خلق گرداند به وُسعِ‌رحمانیتش و به راستی که " lord is my shepherd " .رقّاصِ رعنا قامتِ برگها ، باد است این بادهای آرام و سهمگین کوبنده ترین بادها ذرات را معلّق ، تپه می سازند / شگفتا خالق این باد و کوه را ستایش . تعظیم . تقدیس .
" او "‌ را باید گوش داد ، شنید . او را در همه جا باید یافت . ما بی او برگی هستیم برهنه در باد " آواره ، رها " .


متن هاتان فکرِ باز می خواهد که ساعت ها فکر کنی و بخوانی و بنویسی و یک چیزِ‌نو
یک حرفِ نو
یک آوازِ‌نو

برقرار زندگی تان به آوازِ‌ او .

بله؛
این ماییم، جُمله خانه به دوشانِ رانده از کاشانه..، همان ذرّاتِ مُعلقِ پیرویِ بادها، یادهای فراموشی آوَر، دلایل وجودِ داوَر، ما از طایفه ی بخشودگانیم دست آخر، هرچند کافر...
دریغ از ناودانها که هادی بارانند و از او هیچ ندانند. .. بارِ بی باری به مقصد می کشیم شاید.
کاش صاعقه بودیم در یک دَم، و پُربار از هَمه دَم.. . کشیدگی نداشتیم دَر دِلِ این سالیان دراز و فراموشی آفرین، و آفرین به هر آنکس که از جهانِ رنجشها، واکنشها، کششها، سرزنشها و زایش ها توشه ای جز شگفتی بر نگزیده باشد.. تا که خدا هست، او نیز باشد.
ممنونم/ موفق باشید

ثریا سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 02:40 ب.ظ

بسیار زیبا

"مِرســــــــی،" به خاطر چَشمانِ زیبا بینِ شما، عَزیزِ من..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد