فکر کن در اواسط اسفند کسی را که دوستش داری، ناگهان در میان کافه ای دنج پیدا کنی و با او یک فنجان چای بنوشی...
یا روی صفحه تلفن همراهت چهره مادرت ظاهر شود و صدایش آرامت کند که: «کجایی مادر؟ غذا خوردی؟»...
زندگی همین است؛ دیدن یک فیلم خوب در سینما و ساعت ها بحث با کسانی که از جنس تو اند...
زندگی یعنی سفر...
یعنی بستن یک چمدان با ذوق...
یعنی کاسه آبی که پشت سرت می ریزند...
زندگی یعنی یک جمع دوستانه که بعد از سال ها به هم رسیده اند و انگار هنوز سرشارند از حس نوجوانی گم شده...
زندگی یعنی زنگ در را که می زنی پدرت در را باز کند و با آن چهره ی خسته اما مهربان , سلامت را جواب بگوید...
زندگی یعنی برادرت، خواهرت، صدایت کند تا برایت چیزی را تعریف کند که تا به حال به کسی نگفته...
زندگی یعنی وقتی به خانه بر می گردی یک نفر دیگر خانه باشد تا چای داغ را کنارش سر بکشی و به این فکر کنی که تا سال جدید فقط چند روز باقی مانده....
صدای پای بهار را می اید
می نویسیم و خط می زنیم و دوباره شروعِ نقطه خط ها.
مِدادمان این وسط می شکند ؛ کوتاه می شود و کوچک ، ولی نوک تیزتر ؛ رنگین تر می نویسد ؛ نغزتر حتما"
چه طرحِ عنابی ست این شکستگی و بهبودِ انتهایی اَشْ
ساخته و تاخته ی روزگاری هستیم که باخته گی برایمان تعریف نشده .
برقرار باشید
و سلام. .. گاهی این تصاویرند که تمام حرف ما را یدک می کشند .. امید دارم به اعجازِآخَرش " بِهبِود اِنتهایی اَش. .." انتهای مدادها، پاک کن ها نشسته اند... تشنه ی غلط ها.. کُشنده ی کژی ها و منتهای یک نیما، بهبودیان است.. با همان صفات و همان رویه. کسی که مصائب را کمی می خنداند و بهبود می بخشد و از آنها عبور می کند. .. به سلامت شاید. خدا کلمه است و یک دنیا معانی در هم تنیده . .. کسی که هدیه ی او کاغذ است و قلم. محال ممکن است بنده، میرزا بنویسی چو من باشد و هدیه را تمام ناکرده، عودت دهد. ... موفق باشید
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام و درود و عرض ادب بسیار
و فرارسیدن نوروز بر شما و خانواده گرامی مبارک باد
سلام
پیروز باشید، و بهار امسال بر شما نیز مبارک باد.
میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقی توسط موش ها و
سنجاب هایی کاشته شدندکه دانه هایی را مدفون کردند و
سپس جای مخفی آن را فراموش کردند.
خوبی کن و فراموش کن...
روزی رشد خواهد کرد...
بسیار عالی نوشتید..
نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
سلام و عرض ادب نیمای هنرمند. سال نو مبارک. با آرزوی بهترینها برای شما. زیبا قلم میزنی دوست گرامی. همیشه از خواندنت لذت میبرم. رقص قلمت جاوید
سلام
نوروز بر شما نیز مبارکباد..
موفق باشید
فکر کن در اواسط اسفند کسی را که دوستش داری، ناگهان در میان کافه ای دنج پیدا کنی و با او یک فنجان چای بنوشی...
یا روی صفحه تلفن همراهت چهره مادرت ظاهر شود و صدایش آرامت کند که: «کجایی مادر؟ غذا خوردی؟»...
زندگی همین است؛ دیدن یک فیلم خوب در سینما و ساعت ها بحث با کسانی که از جنس تو اند...
زندگی یعنی سفر...
یعنی بستن یک چمدان با ذوق...
یعنی کاسه آبی که پشت سرت می ریزند...
زندگی یعنی یک جمع دوستانه که بعد از سال ها به هم رسیده اند و انگار هنوز سرشارند از حس نوجوانی گم شده...
زندگی یعنی زنگ در را که می زنی پدرت در را باز کند و با آن چهره ی خسته اما مهربان , سلامت را جواب بگوید...
زندگی یعنی برادرت، خواهرت، صدایت کند تا برایت چیزی را تعریف کند که تا به حال به کسی نگفته...
زندگی یعنی وقتی به خانه بر می گردی یک نفر دیگر خانه باشد تا چای داغ را کنارش سر بکشی و به این فکر کنی که تا سال جدید فقط چند روز باقی مانده....
صدای پای بهار را می اید
بسیار زیبا..
متشکرم
می نویسیم و خط می زنیم و دوباره شروعِ نقطه خط ها.
مِدادمان این وسط می شکند ؛ کوتاه می شود و کوچک ، ولی نوک تیزتر ؛ رنگین تر می نویسد ؛ نغزتر حتما"
چه طرحِ عنابی ست این شکستگی و بهبودِ انتهایی اَشْ
ساخته و تاخته ی روزگاری هستیم که باخته گی برایمان تعریف نشده .
برقرار باشید
و سلام. ..
گاهی این تصاویرند که تمام حرف ما را یدک می کشند ..
امید دارم به اعجازِآخَرش " بِهبِود اِنتهایی اَش. .."
انتهای مدادها، پاک کن ها نشسته اند... تشنه ی غلط ها.. کُشنده ی کژی ها و منتهای یک نیما، بهبودیان است.. با همان صفات و همان رویه.
کسی که مصائب را کمی می خنداند و بهبود می بخشد و از آنها عبور می کند. .. به سلامت شاید.
خدا کلمه است و یک دنیا معانی در هم تنیده . .. کسی که هدیه ی او کاغذ است و قلم. محال ممکن است بنده، میرزا بنویسی چو من باشد و هدیه را تمام ناکرده، عودت دهد.
...
موفق باشید