ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

"هدیه" ها را باز کنید، وقت تکثیر است!

به نام خدا

آیا هیچ تصور کرده اید که دنیا از چه گرافیک بالایی برخوردار هست.. !

کار از اینجا آغاز میشه. ..یک پیکسل، سلول، فتون، بیت، اتم  یا هر چیز کوچکِ دیگری.. .مهم اینه که ما الان هستیم.. . ما تقریبا قادر هستیم از نحوه ی خلقت خودمون کپی برداری کنیم و در سطوح پایینتری اون رو اجرا کنیم. .. تمام تولیدات ما قابل ردیابی هستند. .. همه چیز از ما شروع میشه!

برای مثال.. . آیا به چهره ی یک اتومبیل دقیق شده اید؟! بله چهره! .. هر اتومبیل بر اساس میمیک چهره ی انسانی طراحی میشه، شرط می بندم اینو نمی دونستید... اینطوریه که ما برای هر اتومبیل، شخصیتی منحصر به اون اتومبیل خاص قائل هستیم. ..حتما در بعضی از اونها نشانه های اخم، لبخند و شادمانی رودیده اید... شک نکنید که پیش از این، کسی به این تشابهات فکر می کرده و شما اکنون، شاهد نتیجه ی خلاقانه ی فکرِ اون فرد هستید...

 یا اینکه چرا می بایست ترتیب آرایه های حافظه در لیست های پیوندی موجود در یک کامپیوتر، حتما از پیکر بندی سلولهای حافظه انسان طبعیت کنه؟ حتی نقاط دسترسی به خانه های حافظه در کامپیوتر، طوری طراحی شدند که هر چه بیشتر به مکانیزمِ فعلیِ بازخوانی اطلاعات مغزی شبیه باشند. .. چرا ساختار لنزِ یک DVD رام ساده در کامپیوتر شما برای بازخوانی کد های اطلاعاتی، می بایست حتما و حتما شبیه ساختار شبکیه ی چشم بوده باشه تا بتونه کارایی داشته باشه؟ آیا این ما نبودیم که مدل اولیه ای شدیم برای ساخت و بکار گیری اندام مصنوعی؟

تراکم بی نظیر سلولی در زمین، ما رو باعث میشه. .. این محصولِ میلیارها سال تکامل هست... در حقیقت ما از چیدمان منطقیِ سلولهای بدنمون شکل گرفتیم. این غیر قابل انکار و البته حیرت انگیزه... ما ترمیم میشیم چون آدرس سلولیِ بنیادی، در سلولهای همجوارِ سلول تخریب شده وجود داره!.. . آیا تراکم هدفمند پیکسلها در تصاویر دیجیتال قادر نیستند شمایل ما رو، اونطور که ما همدیگه رو می بینیم، بازسازی کنند جواب اینه. .البته!. .. تصاویر دیجیتال، به ازای هر سال، که انسان دقت بیشتری به جزئیات آفرینشیِ خودش داره، وضوح بیشتری پیدا می کنه و حتما این تغییرات پله ای رو در سالهای اخیر دنبال می کرده اید اینطور نیست. ..؟

 علم، در همین ژرف نگری هاست که تکمیل میشه.. .اون هیچوقت خلق نشده چون همیشه وجود داشته! تخیل، علم و ثمرات قوه ی خلاقه، به کمک نیروی اراده از درون انسان آزاد میشه. ..مثل آتشفشانی قابل کنترل.. . تنها می بایست بهش جهت داد تا این نیروی عظیم دیده بشه و در جایش بکار گرفته بشه.. .

آیا این ما نبودیم که درست بعد از ساعتهای آفتابی تصمیم گرفته بودیم تا اینبار ساعتهامون رو بر اساس حرکت سیارات و دقیقا در همون جهت ها بسازیم؟

آیا سیستم آبیاری مدرن زمینهای کشاورزی کمی شبیه به شریانهای نایژکها در ششِ انسان نیست و آیا این همه لوله های مملو از اکسیژن نیستند که درست مثل اونچه که برای آبیاری امروزی ازش استفاده میشه عمل می کنند؟!

بله و البته.. .ما در میان انواع کپی برداری های بزرگ و کوچک از خود و دنیای پیرامون خود هستیم و اکثر محصولات ما، تنها زمانی کارایی مطلوبتری خواهد داشت که هرچه بیشتر در تولید اون، از استانداردهای همسان سازی اون محصول با طبیعت خودمون استفاده شده باشه. ..

مطمئنا آخرین اختراع بشر، تولید انسانیست که تمام خصوصیات انسان سازنده اش رو دارا باشه و درست از همین نقطه هست که میتونیم، فاصله قهقراییِ علمِ این روزهای خودمون رو با اون روز ببینیم.. .

کافیه برای پیوستن به این جریان موفقیت آمیز، کمی به خودمون رجوع کنیم. ..ما سرشار هستیم از مولفه های نوید بخشی، که هر یک از اونها می تونن در تولید یک محصول موثر واقع بشن .. .  به عبارتی دیگر، جهان آفرینش و هر آنچه در اوست در ما متمرکز است .. این ماییم که با شناخت آن  دروازه های اسرار آمیز در خودمون، دانشمند محسوب شده و توانسته ایم دانش موجود در بطن خویش را بصورتی عینی در آوریم. ..

پس معطل نکنید و کاغذ کادو ها رو از اطراف خودتون باز کنید.. .شما تقریبا یک هدیه ی بزرگ هستید!!

نوشته شده توسط ن.بهبودیان / پاییز 94

 

نظرات 3 + ارسال نظر
آریا چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 03:55 ب.ظ

یاد یک داستان قدیمی افتادم. روزی مردی ساعت ها از خدا درخواست می کرد که به او هدیه ای بدهد. ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد. و باز مرد بیشتر و بیشتر اصرار می کرد ولی بی فایده بود. آخر خدا به او گفت که من خیلی وقته که دستهامو دراز کردم تا به تو هدیه ای بدهم. کاش بجای اینکه این همه اصرار کنی، فقط دستت رو دراز کنی و هدیه رو از دستانم بگیری و از بابت آن شاکر باشی.
یا اینکه به قول تو نیما جان، انقدر دنبال یک معجزه نباشیم. کافیه که ما هم دوباره به خودمون نگاهی بیاندازیم. هدایا رو پیدا کنیم و اونها رو بازشون کنیم...

درسته. ..
متاسفانه. . گاهی وقتا ما خدارو حسابگر، مشکل پسند، سختگیر، بی تفاوت، خشمگین، سهل انگار که همه و همه صفاتی هستند که بیشتر به ما انسانها رواست، می بینیم. ..
اگر کمی انصاف داشته باشیم در خواهیم یافت او از ما مشتاق تر هست به اجابتها. .. او بیشتر از حدی که ما به سلامت و صلاح خودمون فکر می کنیم به فکر ماست و مهمتر اینکه.. .
شاید خیلی ها اینرو ندونن.. اما همین زندگی ما می تونه بهترین فرصت و بهترین هدیه ای باشه که یک موجود آفریده شده همچون ما از نعمت داشتنش برخوردار هست.
همیشه با کوچکترین شکستها نوک پیکان ملامتها رو به سمت خدا گرفته ایم و غافلیم از اینکه داریم انسان بودن رو تجربه می کنیم. .انسان بودن ریاضت داره. ..تلاش می خواد و به این سادگی ها ممکن نیست..
همین که در زمین به دنیا اومده باشیم کافی نیست .. .باید تلاش کنیم تا انسان بشیم و انسان بمونیم. .
و...
مرسی بابت نظر خوبت آریا جان.. .
موفق باشی

مداد کوچک یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 01:35 ب.ظ http://medadekuchak.blogsky.com

اولین اختراع بشر ؛ خط بود . تحت هر شرایطی روی سنگ؛پاره سنگ؛ چوب؛الواح گلی؛ و ... نهایتا" کاغذ / این سیرِ تکاملی ادامه دار بود تا رسید به نشر
تا رسید به تکنولوژی
تا رسید به همین دنیایی که هر روز با او در جریانیم
" این جهت ؛ هدفِ ماست " چه قدر رو به رشدیم \ به همان اندازه رو به زوال
اگر و اگر منعطف نباشیم ؛ خدا همه ی ما را به زمین هدیه داد ؛ تا با کرانه های بیکرانه ؛ با خودِ نامتنهایی اش در ارتباط باشیم .

" طرحِ فوق العاده ای ریخته اید ؛ کارخانه ی انسان سازیست ذهن ؛عقل "

مُستدام ایدئولوژی هاتان /

وَ سلام. ..
"هوَ الَاولُ وَالآخِر". .. این ماییم، که درست وسط آفرینشِ بی نظیر او واقع شده ایم...
و روح، شاید تمامی معلوماتِ عالمِ امکان بود که در ما می دمید.. . پوششی اسرار آمیز، بر تَنِ نشانه ی برین او، در زمین.. .
هر انسان، تلاشیست برای کشف گوشه ای از واقعیت یزدان شاید. ..گوشه ای از خود.
پَرهایِ مدادِ کوچکتان "پَرکوک"، و قناری خوش الحانِ ذهنتان، غزل خوان باد.

دختر بهمنی شنبه 7 آذر 1394 ساعت 09:18 ب.ظ http://dokhtarebahmani.blogsky.com

سلام...
یه متن جدید با یه سبک جدید! خیلیم عالی....
قشنگ بود اما نه به روونی ِ متنایی که به سبک خودتونه مینویسین ولی اگه اولین کار با این سبک باشه باید بگم که یه آفرین ویژه دارین...
حتم دارم توی متنای دیگه کم کم به این سبک نوشتنم عادت میکنین...

واقعا هم همینطوره... تنها کسی که بدون طرح قبلی خلق کرده خداس بقیه از روی دستش کپی میکنن...
مثلا همین آقایون عشق پروازی که هواپیما ها رو ساختن! میدونستین که یکی از اون برادرا پرنده شناس بود!
یا خیلی کسای دیگه..
در مورد ساختن یه آدم هم باید بگم... که آقای ویلموت یه گوسفند به اسم دالی کلون کرده بود و خودمون توی ایرانم رویانا رو... این یعنی چرا بعدی بشر نباشه ؟
هر چند فکر کنم خارج از کشوراز یه خانومی به اسم Eva همون حوای خودمون کلون کرده بودن... با اینکه غیر شرعی و اخلاقیه اما مقوله ی جالبیه... یه مطالعه ی آزاد روش داشته باشین جذبش میشین...

پست متفاوتی بود...

بله،
تقریبا جزء اولین تجربه ها ی من، در این سبک هست..
اما بعید می دونم که زیاد به این شکل بنویسم. .چون هنوز شیوه ی نگارش خودم رو دوست دارم.
به هر حال، دنیای پیچیده ای هست. و اصلا دور از ذهن نیست که انسان روزی برای شبیه سازی خودش از عناصری غیر از عناصر تشکیل دهنده خودش بهره ببره، البته اگر وقت کافی برای اینکار باقی مونده باشه..
ممنونم از مثالهای خوب شما و مطمئنا در مورد بند آخر مطالعه خواهم داشت/ موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد