به نام خدا
فاجعه از آنجا آغاز می شود که سازی ناکوک در نیم پرده ای کوتاه، غیر هارمونیک عمل می کند و ملودی را به گند می کشد.. نت نواخته شده، بلافاصله شنیده می شود و کنترل ضدی هم وجود ندارد از برای تصحیح خطا.. قریحه ی مفسر موسیقیایی شنونده همیشه، زودتر عمل می کند و هر گونه تلاش برای طبیعی جلوه داده شدن ریتم در جریان، بیهوده است.. از سر نو نواختن قطعه مخدوش نیز مشکلی را حل نمی کند، خطابه هم نیست که اگر به درازا کشید موثرتر افتد..
پس بهتر آن است که همچو توموری بنشسته بر مغز دفترچه نت آنرا پذیرفت و دم هم نزد... بیایید دعا کنیم رهبر ارکستر حواس چندان جمعی نداشته باشد. با مستمعین می شود کنار آمد.. آنها هر اتفاق خارج از برنامه را جزء برنامه تلقی خواهند نمود...
گاهی اتفاق می افتد که در سمفونی بزرگ زندگی وقفه ای ایجاد می شود.. و ضرب آهنگ، گم می شود و در اغلب موارد همه چیز از یک "نت خام" شروع می شود... یک نت، که ممکن است از رعشه ی بی مورد بند آخر انگشت دستت متولد شده باشد، نواخته... به خود می گویی کاش دستم می شکست و غرور نوازندگیم، ساده به زیر کشیده نمی شد...
مولودی ناخواسته بنام دیلینگ یا باااام، چه فرقی دارد..، که "لا دیز" باشد یا "فا، بمل"... اما من ترجیه می دهم "لا" باشد، همچو خون اوی مثبت، قابل پیوند و هزار صورت... اندوه و شادی را توامان دارد.. خلاصه بهتر است از سایر موارد...
فکرش را که می کنم، هنوز درد می کند این بند آخر انگشت.. تصور می کنم شکسته باشد... کلاویه ها اما می خندند!!
نوشته شده توسط ن.بهبودیان /پاییز 94
ملودی اثر
نام اثر: All By Myself
چقدر این رو دوست داشتم...
خوشحالم که اینطوره, دوست مهربان.
موفق باشی
شب خوش نیما عزیز
ممنون با اینهمه مشغله وقت میزاری و به وبلاگم سر میزنی...
خواهشمندم،
هرکس یکبار دست نوشته های خوب شما رو بخونه..، به این نتیجه می رسه که " حتما بایستی یکبار دیگه اینجا سری بزنم!"
من هم مستثنی نیستم از این قضیه../موفق باشید
شبتون بخیر...
اگه درباره ی این پست کامنتی نمیذارم فقط به این خاطر که از موسیقی سررشته ای ندارم و چون فقط شنونده هستم بنابراین نمیتونم نظری بیشتر از این داشته باشم...
جایی که آدم دانش و حرفی برای تبادل و گفتن نداره باید ساکت باشه و الا متنای شما رو چندبار میخونم و تو این مدتی هم که خواننده ی وبتون هستم متوجه شدم که علاقه ی شدیدی به موسیقی دارین.... این پستم نشونه ی این علاقه اس...
همیشه شاد و پیروز باشید...
سلام وقت شما هم بخیر،
همین که وقت گرانبهایتان را اختصاص می دهید بسیار ممنونم.. البته برای درک موسیقی، علم خاصی نیاز نیست، همین که در هنگام شنیدن هر نوع موسیقی به طبع خودتون رجوعی داشته باشید فکر می کنم برای درکش کافی هست..اجنبی ها بهش میگن Inner Interpreter
(ترجمان درون)..، خداوند در نهاد هر انسان مفسر موسیقیایی زیبایی قرار داده که علمی لدنی محسوب شده و نیاز به آموزش دیدن هم نداره..
دوستی مسیحی می گفت.." به اعتقاد ما خداوندمون در بارگاه خودش فرشتگانی رو داره که همیشه در حال نواختن هستند و موسیقی هدیه ای آسمانی تلقی میشه که تونسته به زمین راه پیدا کنه!..."
...
بله همینطوره بنده تقریبا از طفولیت به موسیقی علاقه مند هستم و دنبالش می کنم.
موفق باشید
سلام استاد مهربانم...
خوشحال میشم پذیرای نظرات نابتون باشم..
سلام به شما
حتما در اولین فرصت.
شب بخیر آقا نیما
چون خوشبختانه شناخت نسبی از هم داریم میدونی من ساز پیانو رو خیلی دوست دارم و واقعاً لذت بردم...
از وقفه و سکته در سمفونی زندگی نگو که داغ دلم تازه میشه...
تصور کن تو یه اجرای رسمی و جلوی هزاران شنونده مشتاق یه دفعه برق سالن قطع بشه...
هنگامه غیر قابل توصیفیه...
سلام علی آقای عزیز،
خوشحالم که اهل موسیقی هستید..این خیلی خوبه.
شما در اون سمفونی که نوشتید، نوازنده بودید یا شنونده..؟ حتما خیلی افتضاح شده..
معمولا باید صبر کنن اوضاع که روبراه شد، قطعه از سر نو نواخته بشه ..وگرنه ملت غیور ما اینجور وقتا با ته بلیط های محترمشون، دم در ورودی صف می کشن و ساعتها راجع بهش صحبت می کنن...
ممنونم/موفق باشید.
سلام مهربان ...
ممنونم از حضورتون...
موفق باشید...
سلام متقابل،
و همچنین موفق باشید..
نمیدونم من خیلی در موسیقی صاحب نظر نیستم ولی با این اوصافی که شما میگین احتمالا سبکهایی مثل متال و راک و ... کلا موسیقی محسوب نمیشن ...
دقیقا!!!
موسیقی متال و راک و... که موسیقی های تند و جنون آور و عموماً با محتوای پوچگرایانه و نهلیستی بوده و ملعبه بسیاری از مکاتب فکری انحرافی مثل شیطان پرستی قرار گرفته اند ، از موسیقی های محرک به خودکشی هستند:
خودکشی تدریجی
هم اکنون به اسم های برخی از مشاهیر موسیقی همراه با مدت عمرشان توجه فرمایید :
مالیبران استاد معروف موسیقی در حال خواندن آواز در سن 27 سالگی سکته کرد.
پرگولوزی - نوازنده ایتالیایی در سن 26 سالگی
بلینی -نوازنده ایتالیایی در سن 34 سالگی
موریس ژبر - نوازنده فرانسوی در سن 40 سالگی
شوسون - نوازنده فرانسوی در سن 30 سالگی
نیکلا دوگرینی - نوازنده فرانسوی در سن 27 سالگی
ژاربیژه - نوازنده فرانسوی در سن 37 سالگی
مندلس - نوازنده آلمانی در سن 38 سالگی
هوگو ولف - نوازنده آلمانی در سن 43 سالگی
ماکس رگر - نوازنده آلمانی در سن 43 سالگی
موزارت - نوازنده اتریشی در سن 35 سالگی
شوبرت - نوازنده اتریشی در سن 31 سالگی
لانر - نوازنده اتریشی در سن 42 سالگی
حبیب سماعی - نوازنده ایرانی در سن 45 سالگی
...
افراد بیشتری قادرند در فهرست فوق قرار بگیرند.. وقتی اثرات مخرب موسیقیایی را درست نمی شناسند!!!
موفق باشی (همسرم)
گاهی اون چیزی که از نظر شما یک نت اشتباه و نابجا تلقی میشه تولد یک سبک هنری جدیده.... شاید در دوران رئالیسم مفرط هیچکس تصور تولد کوبیسم رو به عنوان یک سبک هنری بزرگ نمیکرد ... باور کنید که هیچ نوازنده ای مرکز پرگار هستی نیست... نوازندگان سازهای شکسته زیادی در آرزوی شنیدن تک نتی حتی نا هماهنگ از سازشون هستن...
بسیار با شما هم عقیده هستم ..
فرمایش سرکار مسلما در حوزه هنرهای تجسمی آنهم از حیث تنوع، بسیار پر بسامد است اما همین روند قادر است در هنرهای شنیداری به شدت عملکرد منفی از خود بروز دهد..
مثلا بنا به مباحث صورت گرفته با مرکزیت همین موضوع در سمیناری با همین عنوان"موسیقی غیر هارمونیک"، به اثرات مخرب ملودی های غیر هارمونیک پرداخته شده بود
اینگونه نواختن ها، هر چند بداهه و غیر اختیاری، قادر خواهند بود در پاره ای از موارد منجر به اثرات سوء در انسان شوند.. مثال: فردی که در عرض 30 ساعت بطور مداوم در معرض امواج موسیقیایی غیر هارمونیک بوده است ممکن است دچار اختلالات شدید روانی گردد..
http://www.dana.ir/News/34613.html
بنده تا بدین حد آگاهی دارم که برای هنرهای قابل شنیدن، آستانه ای منطقی وجود دارد که آدمی تا میزان مشخصی از آن را پذیرفته و سایر موارد را که با سرشت او غریبگی دارد را فالش می داند.. ناهماهنگیهای کلان در حوزه علم موسیقی اکثرا به بن بست راه دارد و اندکش قابل چشم پوشیست، اما هنری تلقی نمی گردد.. چراکه اتفاقات در این حوزه، خارج نوازی قلمداد شده و تکرار مداوم آن نه تنها منجر به بروز سبک جدید نشده، بلکه از حیث مخاطره آمیز بودن برای سلامت انسان مردود بر شمرده می شوند.
یه چیز بگم تناقض مجلس رو ببرم بالا!
"اگرچه در نت هستی اشتباه وجود ندارد..اما شاید همین ناهماهنگی های موجود، تنها از درک ما خارج باشد.."
موفق باشید
سلام و درود بسیار
به دنبال مطلب دیگری بودم که سر از وبلاگ شما در آوردم و عنوان این پست "روند ضد هارمونیک" مرا مشتاق خواندن کرد و هرچه خواندم با تصور اولیه ام بیشتر مطابقت
یافت ممنون از متن زیبا و تعابیر تامل برانگیز. به گمان من که در هارمونی جهان هستی هم چینن نت های اشتباهی نواخته می شوند شاید تعدادشان دربرابرعظمت هستی نادرباشد اما هستند و از بخت ما بسیاریشان هم در حوزه استحفاظی ما نواخته می شوند والبته برخورد رهبر ارکستر هم با چنین نواخت هایی دقیقا همچون همان تومور است و ظاهرا کاری به کارشان ندارد شاید هم خودش را جای یک مستمع عادی جا می زند . این از خوش خلقی اوست که اینقدر سهل می گیرد یا از بی خیالی طرب انگیزش نمی دانم اما آنچه مسلم است این ضدهارمونیک ها نه تنها دست و انگشت که روح وروان هایی را هم میشکنند و غرامتی هم برسازنده متصور نیست که خود ساخته و خود می شکند .
و سپاس از انتخاب ملودی زیبای کلایدرمن
ممنونم از بازدید شما..
گاهی باید بنشینیم و از آنچه کوچک است و در عین حال با رخ دادنش، قادر است نظم ساختار بزرگتری را به زیر سوال برد،.. لذت ببریم تا اینکه بخواهیم ما، وجود او را زیر سوال بریم...
موفق باشید