ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان
ایدئولوژی پنهان

ایدئولوژی پنهان

دست نوشته های ناپیوسته ی ن. بهبودیان

محرم، بخششگاه عاصیان و خورش گاه مستمندان

به نام خدا

محرم، بخششگاه عاصیان و خورش گاه مستمندان. تا چه میزان این ادعا درست است؟ اینکه محرم، ماهیست که در آن برخی از اعمال، محدود و مکروه می شوند و برخی دیگر قوت می گیرند، همان ماه که آمرزیده شدن در آن پیش شرطی می باید از جنس سیاهجامگی و عزا تا سرحد لطمه که حتی از رمضان المبارک در بخشش و رفع حاجات پیشی می گیرد. و روایت های نو به نو، هر یک در این باب  تنها از یک واقعه واحد سخن می گویند که هیچ شکی در آن نیست اما اشکال روایی بی منتها و انبوه چرایی در آن موج می زند.

کمتر کسیست که حاضر شود به قولی اقامه عزا را به کناری بگذارد و به قصد صید آنهمه چرایی از دریای معرفت عاشورا، رهسپار صحرایی تفتیده گردد. چه کسی داوطلب خواهد بود تا چند قدمی را پای پیاده در آن گرمای طاقت فرسای سرزمین عرب پی جوی کاروانی گردد که مقصد از پیش می داند و آگاه است که پایان راه سرخ است. کدامیک از ما به حد کفایت از ظرایف خفته در بطن آن واقعه آگاه هستیم که چنین بی تاب و جامه دران بر فرق و سینه ها می کوبیم و خاک و خاکستر بر سرها می ریزیم.

آیا همین که امامی به دشنه ی نارفیقان رسول، مثله گشت، اینکه چنین ناروا بر او تاختند و اسباب و حرمش به دیار غیر بردند تمام ماجراییست که می شود از پیام عاشورا استنباط نمود؟ ذات انسان همیشه بر خون عزیزان محزون بوده و هست چه برسد به نواده رسول، که مقصود خدا از خلقت هم هموست، بوده باشد. پس ما در انجام اعمال عزا، همان کرده ایم که برخاسته از طبیعت ماست، حال غرض امام از به مسلخ گرویدن چه بوده است و چراییش همواره بر اکثر ما پوشیده است، چراکه تلاش و ممارستی برای استهسال آن نداشته ایم و همواره در اعمال تغلیظی و تقلیدی و مشتقات و تکرارها گرفتاریم و چون بیرون آمدن از این منجلاب خود ساخته، مترتب است به تحصیل و تفکر و تدبر، ما عزاداران، ساده تر را برگزیدیم و همان می کنیم که پیشینیان ما در صده های اخیر، آن کرده اند. 

 

             

به شما قول می دهم که اگر وعده ی شفاعت و دستگیری از قول امام به عاصیان و خطاکاران مطرح نبود، اعمال پیروان مسلک عزا،  سست و جمعیت طلایه دار نصف و بلکه کمتر از نصف می گشتند. سوال دوم اینکه آیا آنچه به مراسم و تکایا و حکایات، قوت و رونق می بخشد، حضور بیشمار انسانهایی از این قسم است؟ یا اینکه نه، همگان پیام عاشورا را به حد کفایت دریافت داشته ایم. بعبارتی تا به چه میزان به خلوص رسیده ایم که جان و روح خود را شایسته ی سخنوری یا تعزیت در این باب نموده ایم؟ ایدئولوژی پنهان عقیده دارد کلید ورود به مسائل و بحرانها همانا علم و عقل است و عملی که بر آمده از تفکر نباشد، تقلید است.

کم ندیده ایم که پادشاهان برای ترسیم تصویر عدالت پیشگی خود بر اذهان، تکایا ها ساختند و با اسب روزه خوان ها بر اندیشه های آماده تاختند و مردم غافل بودند از اینکه قبلا بهای آنهمه اشک وزین به نفع حکام زمانشان پرداخته شده است. آنان همواره بر این باور بودند که جهانی دگر آباد می سازند که بدینوسیله احتمال شایستگی حضور در آن بالا و بالاتر می رود، چون اویی که در اینجا غیر خداست، می بخشد و یا بر بخشش ها، سفارش و نظارت دارد.

برگزیدگان خدا، رسولان و امامان، انسانهای صالح که زیسته اند و هنوز هم دنیا از قدمهای ربانی ایشان فارغ نیست، همه و همه پیرو اشاعه مکاتبی آمدند که  در آن نظر ها را به سوی شریعت توحیدی بچرخانند. در آن به وضوح تعریف شده بود که ممکن است انسان در حق انسانی دیگر خوبی روا داشته باشد، اما کسی که مظهر خوبیست همانا خداست. ممکن است انسانی از تقصیرات انسانی دیگر به حکم بخشش در گذرد اما بخشایشگر حقیقی همانا خداست.   

گواه دیگری که در همسایگی موضوع، می توان از عدم دریافت صحیح پیام پیامبران آورد، همین که قومی، قریب به دو هزار سال است به غلط می پندارند که مسیح آمد، از قضا بر حق بود و چون روح خدا در خود داشت و به صلیب گرفتار آمد، حال خون او شوینده تمام اعمالی خواهد بود که تا آن زمان از بشر سر زده و تا ابد سر خواهد زد. پس بر ابناء برشر باد که هر چه پیش آمد بکنند، چراکه کسی آمده که خود مظهر بخشایش بشریست و اتفاقا از جنس بشر است. سوال سوم خود هموست که آیا کسی از جنس بشر، حتی اگر آورده ی درگاه قدسی هم باشد و روح القدس نامش باشد، مجازا چنین قدرتی در دنیا خواهد یافت که نعوذ با ا... به عاریت از جانب خداوند متعال، ببخشاید آنهم همه را و به هر کیفیت ممکن؟

در اینکه خداوند خوبی، خود بی منتها می بخشاید و مرزی برای آن قایل نشده شکی نیست اما، اینکه پس از پایه گذاری شریعت توحیدی در زمین، خود این قانون نقض کرده باشد جای گفتگو دارد.  

 

               

نتیجتا ما مسلمانان و مسحیان تقریبا در هر دو حادثه، جانب خودمان را بیشتر داشته ایم تا متن ماجرا. حتی اگر جانب رسول و امام را هم می گرفتیم نمی بایست عاقبت چنان که اکنون است می شد. طبع دنیا طلب حاضر است مفسده کند و بخشیده شود تا اینکه گناه آلودگی را ترک کند، باز هم ساده را انتخاب کرده ایم اما این سادگی محصول پیچیدگی ماست در انتخاب حسن یا غلط.

صاحبان سرشت توحش، که البته زاییده ی تفکر های جنگ طلبانه هستند هم بر این باور هم عقیده شدند که خون، خون می شوید و در محدوده زمانی خاص اعمال بد و گناهان را. چون فرد مطرود و مصلوب و به مقتل گرفتار آمده، اولیاء خداست و هر که از زمره اولیاء خدا در خون خود قلتیده باشد، لاجرم این قابلیت را هم پیدا خواهد نمود که ضمن اتخاذ حیاتی عبدی که کسی منکر آن نیست، حیات عبدی دیگران را نیز متضمن باشد به وعده بهشت برین. پس گروندگان همواره بر آن شدند که لحظه دریده شدن قلب مطهر عیسی و بریده شدن سر آن بزرگوار را دستمایه قرار دهند، تا ضمن رنگین داشتن برگی سرخ از تاریخ بگویند ببینید که ما با غیر شما نبوده ایم، اگر شما خوبان بر سر وعده بمانید. شاید خداوند پیوسته در کار سختگیری باشد اما اطمینان داریم، اگر پای شما عزیزان در میان باشد و با کسب آبرویی که شما اینچنین رنگین نموده اید، بخشودگی ما حتمیست.

ما باعث بروز ابهاماتی اینچنین هستیم، حتی اگر روزی ذات بخشایشگر الهی از تمامی گناهان بشر در تمامی دورانها بگذرد، رویکرد ما از نخست در این جهت خوب پایه ریزی نشده است. راز نزدیکی خدا و بشر بسادگی استغفار، به زیبایی دعا و به درخشندگی محراب نماز است، اما متاسفانه ما در دورانی زندگی می کنیم که مستحبات، آنهم به غلط از واجبات پیشی می گیرند و تا رفع حاجات از غیر خدا پیش می روند و به اسم امام و رسولان و حتی کلام ا...، مفسده و گناه و آزردگی خاطر پیش می آید که حتی برگزاری پاره ای از این عزاداری ها در کشور خودمان سبب آزار و مزاحمت گشته و هزینه هایی که می توانست سمت و سوی مناسب تری داشته باشند صرف برجک و باروی هیات هایی شود که بیشتر به دژ دژخیمان می ماند تا متشایعین حقانیت فرزندان رسول (ص).  

حال اگر بوی خون به مدد انبوه قربانی ها و وعده طعام شامگاهان رمقت محیا نموده، بیا بر سینه و سرها بزنیم، پیراهن چاک دهیم و تیغ و قفل و زنجیر بر اندام کوبیم، اما به خدا رنگ این خون گرچه قرمز، اما فرق دارد با آنچه روزی سرنوشت ساز، در دیاری معین ریخته شد و تو آن را نفهمیدی و از خون، تنها خون را دیدی و گریستی. آیا وقت آن فرا نرسیده که دلهای مومنان حقیقی خاشع و بیدار شود؟

نوشته شده توسط ن.بهبودیان/پاییز 93

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر بهمنی شنبه 2 آبان 1394 ساعت 09:15 ب.ظ http://dokhtarebahmani.blogsky.com

وقتی میگویند علی غریب و تنها بود
لعنت میکنیم مردم آن روزگار را...
وقتی میگویند حسین تنها بود
لعنت میکنیم مردم آن روزگار را....
وای بر روزی که بگویند مهدی غریب بود
لعنتمان میکنند...

البته،..!
هیچگاه در مسیر درستی نبودیم.. . گرچه دلیل وجودی تمامی این عزیزان هم همین بود، اصلاح مسیر.. .
در زمان اجرای رسالتها، یا چاپلوس بودیم و دو آتشه، یا ریاکار و یا معاند .. الان نیز غافلیم از آن رودخانه نعم این جریان پنهان.. .خدا گفت:ان الانسان لفی خسر.. ما انسان را در خسران و ضرر آفریدیم.. کاستی با ماست تا یوم الورود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد